زن موجودی برای بارش آرامش و بخشش بارانهای بهاری است تا سیطره وجود آدمیت را طراوت ببخشد و مرد پیکری توانا که از دیرینه سنگ های اجتماعی تاکنون، با بازوان فکری و جسمی خود آسایش را به مزارع بزرگ زندگی هدایت کرده است تا با تکمیل یکدیگر مزارع سرسبز انسانیت را سیراب نمایند. موجوداتی از نژاد آدمی که هر کدام به سهم خود برای بقای نسل انسان تلاش کرده اند تا فرزندان آدم در راه و بیراهه های روزگار، پدر و مادر را احساس کنند.
اما مادر، مادر است و پدر نیز پدر و هیچگاه نمی توان یکی را مقدم بر دیگری دانست بلکه ایندو برای تکمیل یکدیگر آفریده شده اند. یکی مالک آفریدن خالصانه ترین محبت ها و دیگری نیز در معنای خاص خود می بایست بستری فراهم کند که مادر خاصیت خود را جاری و ساری نماید، هرچند هویت او نیز در دستان مادران است و در مجموع، تاریخ هیچ کجایی ننگاشته که انسان قسمتی از " مسیر تکامل " را تنها با پدر یا تنها با مادر طی نموده است.
اما موضوع بحث ما این نیست، بلکه سخن از برخی مقدسات زندگی اجتماعی آدمی است که خداوند برای بقای انسان و انسانیت به هر کدام آنان وعده هایی از بهشت داده است.
بر همین اساس، مناسبات اجتماعی برای پاسداشت این دو گروه از آدمیان مراتبی را ترتیب داده است که آنرا روز مادر و روز پدر می نامند و به فراخور حال فرهنگ ایرانی در کشور ما نیز روزی را به نام روز پدر نامیده ایم تا در آن به مانند دیگر روزهای سال به پدری بیاندیشیم که از تولد آدمی تاکنون وظیفه ی تامین معاش فرزندان انسان با او بوده است. وظیفه تامین معاش که البته در مواقعی قسمتی از آن به گردن مادر نیز افتاده اما موارد خاص را به کناری می گذاریم و تهیه معاش را اختصاصا وظیفه پدر می دانیم.
سالیان درازی است این روز مقدس اجتماعی در کشورمان - توسط برخی ها - به سخره گرفته می شود در حالیکه به سبب ناملایماتی که همواره پدر ایرانی با آن روزگار گذرانده جا دارد در این روز بنشینیم و اندکی به جایگاه پدر فکر کنیم و کمی حرف حساب بزنیم. پدری که هرگز درون خود را هویدا نمی کند و اگر دردی هست با آن می سوزد و می سازد هرچند گاهی محکوم نیز شده است. پدری که بیرون از محیط خانه با " درد معاش " می جنگد و درون با " خرج معاش " درگیر است. خرج هایی که هیچ گاه با دخل ها نخوانده است و وظیفه توازن قوا بین جیب و هزینه های زنده ماندن، همواره با همین پدران اصیل و حلال است.هزینه های سرخ کردن صورت و البته قیمت سیلی هم این روزها خیلی گران شده است.
پدر را موجودی درون ریز و برون گریز می دانیم که امروزه به صندوقچه اسرار تبدیل شده است. جایی که او به واسطه ناملایمات روزگاری که به آن گرفتار آمده، می بیند چیزهایی که دیدنش آزار می دهد اما زندان پاسداری از " مگوها " کار را به جایی رسانده که گاهی پدر در کنج هایی از جامعه " سیبیل چشم پوشی اش " را تاب می دهد و چشم خود را روی مراتبی می بندد که هیچگاه خوشایندش نبوده و کمی قد پدر را مقابل فرزندان کاهیده است.
مخزن الاسراری به نام پدر که در صورت سلامت باید سنگ زیرین آسیاب باشد تا بتواند از جان خود سفره بسازد، نه آنکه سفره ای از مال خلیفه یا مال مردم بگسترد. البته سفره ای که تنها مناسبات اجتماعی به آن لباس قانون پوشانده اما وجدان و شرع آنرا حق نمیداند منظور نیست و آن بحثش جداست.
پدر ظاهری خشک و خشن یا آرام و بشاش دارد اما شاید در دنیا پدر اصیلی وجود نداشته باشد که حتی همسر و فرزندانش از واقعیت اندرون او خبر داشته باشند. پدری که اگر هم لنگیده تا دیگران را بخنداند، اگر جایی کلاه سرخ رنگ بر سر گذاشته و صورتش را سیاه کرده، اگر پول گرفته تا گریه کند یا بخندد، همه برای " نـــان " بوده است و البته همه ی اینها از برای پدران واقعی است.
پدر همواره سیل بوده است و سیلاب و گاهی هم از جباران ستمگر دوران سیلی خورده است. پدر است که کوههای روزگار را با تیشه ی درون خود تکه تکه می کند تا با پاهای تاول زده خویش را به قله های موفقیت برساند و البته قله های موفقیت همیشه خلوت است. پدر دریا را در کولاک های مهگین به قصد صید ماهی های سرنوشت با قایقی ستبر می پیماید و دستان سرد از یخ ناسازگاریها اندرونش را منجمد می کند، اما او خسته نمی شود و تا افق مرگ، همچنان پاروی معاش خواهد زد.
پدر از ستون های ساختن خانواده است لاجرم هر آن چیزی که متریالی برای برافراشتن بنیان خانواده باشد در خور احترام است و برای اهتزاز همیشگی پرچم مقدسات جامعه باید آنرا ستود. بنا براین لازم است برای روزی که به نام " روز پدر " قرارداد بسته ایم ارزش گذاری بیشتری قائل شویم و جهت نکوداشت آیین های خودمان هم که شده این روز را بزرگتر بدانیم و به احترام پدران جامعه کلاه از سر برداریم.
موضوع واقعیت جامعه و طنزهای مربوط به " هدیه جوراب روز پدر " نوعی توهین به شخصیت اوست. جایی که جامعه باید پاسخگوی این سوال مهم باشد که چه اتفاقی رخ داده که پدر آنقدر پول برای زن واقعی نگذاشته است که با آن چیزی جز جوراب بتوان تهیه نمود.
در واقع جز همسر مرد، کسی دیگر برایش جوراب نمی خرد و این جوراب در حقیقت از جیب همان پدر خریداری می گردد.جایی که چنانچه زن واقعی پول بیشتری را در خانه داشت قطعا به جوراب و لباس زیر مردانه بسنده نمی کرد و هدایای ارزنده تری برای مرد خود تهیه می نمود. این هدیه جوراب و موضوعی که با این تیراژ وسیع به سخره گرفته می شود در حقیقت طعنه زدن به پدری است که تابعی از جامعه است. جامعه ای که می بایست پاسخ دهد چه اتفاقی در آن رخ داده که پدران واقعی توان آن را نداشته اند پس اندازی بیشتر از پول یک جفت جوراب را در خانه بگذراند که خرده افکارها اینگونه به آنها می تازد و باید سرکوفت های اجتماعی را بشنوند و البته خیلی ها از فلسفه ی طنزهای نوین تحلیل مناسبی ندارند.
پدر به مانند مادر دو ستون عزت و احترامی هستند که در روابط ما کمرنگ شده اند. امام زاده ای معروف نمی شود مگر آنکه متولیان معتبری داشته باشد و خانواده ای بزرگ نمی شود مگر آنکه اعضای آن متولیان خوبی برای یکدیگر باشند و از این حیث هیچ تفاوتی بین اعضاء خانواده نیست.
در پایان امیدواریم جامعه ایرانی بداند روز پدر ارزش گذاری به جایگاه وجودی خودمان و احترام به تمدن ایرانیمان است. جایی که با لوس کردن عناوینی مانند " روز جوراب " و غیره خودمان را سرگرم نکنیم بلکه در این روز خجسته با رفتن به دست بوسی پدران با آنها حرف بزنیم و حرفهایشان از راهی که آمده اند را بشنویم. روزی که گفتگوی " پدر فرزندی " می تواند یکی از بهترین هدایا باشد و گوش جان به حرفهایی بدهیم که در دل پدر مانده و سالهاست نمی گوید. باید رفت مبادا سال دیگر در چنین روزی حسرت رخ دادن چنین اتفاقی در کمینمان باشد.در این روز لازمست سری به آرامستان های پیرامونمان نیز بزنیم و فاتحه ای برای پدران آرام گرفته در آن مکان ها بخوانیم و برای آن بزرگمهران طلب مغفرت الهی نمائیم.
تمام پدران سرزمینم روزتان مبارک.