چند سالی است که در رشت، هر کسی صبح زودتر از خواب بلند می شود، می تواند ادعا کند مالک باشگاه سپیدرود است.

در دهه های 50 و 60 و حتی 70 باشگاه سپیدرود علیرغم همه نداری هایش، یک پوئن مثبت داشت، و آن هواداران خونگرم و دو آتیشه که هنوز هم تحت عنوان تیفوسی ها، گوشه ای از ورزشگاه عضدی رشت را اشغال کرده اند و باعث شدند در نظرسنجی برنامه نود از بین این همه باشگاه لیگ برتری و بزرگ، تیم سپیدرود لیگ یکی (در زمان انجام نظرسنجی) به عنوان چهارمین تیم پرطرفدار کشور شناخته شود.

در دهه 80 نیز اگرچه به لحاظ نتیجه گرایی تیم سپیدرود توفیق چندانی – حالا عمدا یا سهوا – نداشت، اما ذکر این نکته که زوج سعید نجفی و فرهاد حسین پور تقریبا یک دهه کامل مدیریت مالی و فنی تیم را برعهده داشته اند را باید از نقاط قوت آن دانست.

با واگذاری باشگاه فرهنگی ورزشی سپیدرود، در اوایل دهه 90 به اداره کل ورزش و جوانان استان گیلان، این باشگاه روزگاری کاملا برعکس دهه 80 را طی کرد؛ یعنی هر چقدر در کسب نتیجه ضعیف عمل شده بود این بار سپیدرود در سریع ترین زمان ممکن پله های ترقی را طی کرد و ظرف مدت چهار سال اکنون در لیگ برتر فوتبال کشورمان حضور دارد و در بحث مدیریت نیز هرچقدر در دهه هشتاد ثبات وجود داشت این بار اما هر شش ماه با تغییر مدیریت در سطح کلان باشگاه روبه رو بودیم به گونه ای که هر کس و ناکسی، حتی فردی که 20 هزار تومان در حسابش یافت نمی شد به خود جرات داد، وارد کارزار شود و ادعا کند می خواهد مالک این باشگاه شود و مدیران ما را به سخره بگیرد.

در دهه 90، ابتدا رامین طاعتی کتابدار و انوش جهانی شمشیرباز، سپس نقی صیاد ماهیگیر و جمشید غلامی مرغدار و محمد پورمحسن پاسدار و در ادامه میرشهاب مومنی موقت، کیومرث بیات شطرنج باز، همه این اسامی که مشاهده می کنید هر کدام کمتر از چند ماه مدیریت و مالکیت باشگاه بزرگ سپیدرود را بر عهده داشتند و البته بودند افراد دیگری چون علیرضا سحرخیز وکیل و رسانه چی و حسین صالح لاستیک فروش و دیگرانی که مدعی بودند سهام دار باشگاه هستند و شاید افراد دیگری هم باشند و ما نامی از آنها نشیده باشیم.

از مشتاقانی چون سیروس محجوب و حسین هدایتی و امیر عابدینی و گروهی به نام پیشکسوتان پرسپولیس و خلیل زاده هتل کادوس و چندین و چند سرمایه گذار نام آشنا و غریبه نیز بگذریم که بسیار علاقمند در اختیار گرفتن باشگاه سپیدرود بودند. حتی مربیان سپیدرود نیز خود را مالک باشگاه می دانستند.

تعدادی هم نماینده مجلس و عضو شورای قدیم و جدید، شهردار و فرماندار نیز عضو هیات مدیره شدند و خودشان هم نفهمیدند چرا امدند و چرا رفتند؟

خلاصه همانطور که در ابتدای یادداشت عرض کردم هر کسی صبح زودتر بیدار می شد می خواست مالک باشگاه سپیدرود شود حتی خیل عظیم بیکارانی که دنبال شغل می گشتند این وسط فقط خواجه حافظ شیراز اقدامی برای خرید باشگاه نکرده بود.

واقعا چرا اینگونه با باشگاه بزرگ سپیدرود رشت برخورد شد؟ باشگاهی که مرحوم صومی و دیگرانی چون مرحوم شعار بر روی تخم چشمانشان بزرگش کرده اند، حال به روزی افتاده است که دست طمع بیگانگان از روی آن کوتاه نمی شود. متولیان ورزش و فوتبال این سامان در واگذاری این باشگاه بسیار بد عمل کرده اند، و همین باعث این ولنگاری ها شد، انگار سپیدرود گوشت قربانی ای بود که باید تقسیم می شد چوب حراج بر سر آن زده بودند به هیچکس نه نمی گفتند و البته بودند شایستگانی که با بی تدبیری متولیان امر از ادامه مذاکره سر باز زده شدند! هنوز هم کاسه گدایی برخی ها برای کندن تکه ای از گوشت تن سپیدرود پیش روی هیات فوتبال و اداره کل ورزش پهن است.

اما

اما بالاخره این تیم صاحب یک مالک قانونی شد ظاهرا این بازی تمام شده است، و می توان روی جواد تن زاده به عنوان آخرین مالک حساب ویژه تری باز کرد، البته ناگفته نماند با آمدن هر یک از اسلاف تن زاده نیز این گمان می رفت که آخرین مالک بوده باشند اما زمان مشخص کرد که این کاره نبودند.

اگرچه هنوز زمان زیادی نگذشته است اما نظم احاطه شده در باشگاه، عدم رویاپردازی و غیره نشان می دهد سپیدرود فعلی در مداری منطقی در حال حرکت است.

تن زاده که بواسطه نبوغ ذاتی اش در فعالیت های عمرانی؛ ثروت و پست و مقامی برای خود دست و پا کرده است، اکنون بدنیال کسب شهرت نیز هست. و چه بهتر که این مهم از قبل تیم پرطرفدار و بلاتکلیف سپیدرود رشت رقم بخورد، هم دینش را به زادگاهش ادا کرده و هم خیل عظیمی از طرفداران دو آتشه این باشگاه را خوشحال کرده است.

فقط امیدواریم تن زاده به خوبی نقش یک مالک را بازی کند و امورات دیگر بخصوص فنی را به اهلش بسپارد تا همگان متفق القول صحه بگذارند که وی آخرین مالک خواهد بود.

پربیننده‌ ترین ها