یک دهه پیش در روزگاران پس از انتخابات ۹۲ و شادمانیها از فتح انتخاباتی در محفلی با دبیرکل حزبی که دولت پساانتخاب گفتمانش را یدک میکشید به گفتوگو نشسته و از ایدهها برای شکلگیری و چینش نیروهای متخصص، کارآمد، همنگاه و همسو در دولت آینده سخن به میان آمد که ناگاه از پشتسر صدایی خطاب به رییس جلسه که بعدها مهره کلیدی دولت شد، برخاست و گفت: «آقای دکتر اگرچه ما در ستادهای اتتخاباتی روحانی نبودیم اما شما مطمئن باشید قلبمان با شما بود!»
آن صدا و فاتحان شنبه که بعدها از گوشه و کنارها بیشتر برخاست و با سودجویی از کلمه اعتدال، چه آدمها که خود را آویزان آن نکردند، نتیجهاش دولتی شد با تمام اخبار خوب اما از دید مردم گرفتار آمده در مشکلات، در روزهای پایانی به دلیل عملکرد غیرقابل دفاع و بر سرکار آوردن چسبندههای سیاسی بیاعتقاد و فرصتطلبان فرصتسوز در سراشیبی اعتبار و اعتماد قرار گرفت و همه دست به دعا بودند که با حسنش زودتر برود تا شاید معجزه هزاره سوم دیگری امیدآفرین شود!
حالا این روزها هم گویا شبیه همان تراژدی در حال تکرار است و زمزمه چسبندگیهای شعار وفاق ملی دولت چهاردهم بیشتر شده و خیلی از بیاعتقادها به این گفتمان را خیال برداشته که فرصت و سفره دیگری پهن است و رییس و دولتمردان بر مسند تصمیمگیریها به خیال آسودگی حکمرانی از داد و فریاد منتقدان و مخالفان سیاسی دست به خیرات جایگاههای مدیریتی زدهاند تا به وقتش به کارشان برسند، اما غافل از اینکه در این تار تنیده میشوند و این راه که میروند به ترکستان است!
تجربه آموخت آنچه پاشنه دولت چهاردهم خواهد شد ورود چسنبدههای سیاسی بیمرامی است که با نشستن بر کرسیهای تصمیمسازی و تصمیمگیری، چتر خواهند شد برای بردن منافع و یا ضربهزدن به برنامههای دولت با بیاعتقادی و غرضورزی و بازیدوگانه ستون پنجمی که در همه حال نتیجهاش ناامیدی دوباره مردم به باوری برای تغییر است که با گفتمانهای مندرآورد و خلقالساعه اینچنین که نه تاکتیک است و نه میتواند استراتژی و راهبرد در فضای کنونی کشور با آن حجم مشکلات برجای مانده از بیکفایتیها تفسیر شود، به چاه ویل چالش افتاده است.
آنچه در این رویه قابل تایید است رد استفاده از منابع انسانی کارآمد با دیدگاههای مختلف نیست بلکه چینش صحیح و اولویت بخشی به معتقدان و باورمندان هزینه داده راه وفاق و توسعه برای ایران و رفاه ملت است زیرا تا کسی به این منش و راهبرد آن معتقد نباشد دولت در میدان به ناکارآمدی گرفتار خواهد آمد.
تجربه دولت سیزده اصولگرایان و پیش از آن معجزه هزاره سوم قبل هر چه بود و کشور را با هر هزینهای روبرو ساخته باشند، تابع یک مرام خاص در بهرهگیری از همراهان و همفکران خود با همه خالصسازیها بود که با کلید واژه بانیان وضع موجود در گفتار رییس شهید دولت وقت موجب کنار گذاشتهشدن صدها چهره کارآمد و صاحب تجربه و تخصص از بدنه اجرایی کشور شد که هر چند سرنوشت ملت را با چالش و ناامیدی روبرو ساخت و در نهایت آن گفتمان از چشم افتاد و دست تقدیر، تغییری دیگر نوشت اما دولت بامرامی برای همراهان بود که صد آفرین بر مرامش!
اکنون اما از دولت چهاردهم آنچه در انتخاب و گزینش برای مسندها شکل میگیرد و در ردههای پایین دست و استانها هم شنیده میشود دور زدن و دورخوردنهایی است که با بیمرامی سازگار است که در نهایت تا همین چند صباح دیگر با این دست فرمان و شکارچیان محفلنشین جز ناامیدی و افتادن تشت ناتوانی به دلیل رسوخ و رسوب بیگانگان با گفتمان تغییر ملت و سودجویان دولت وفاق ملی جز صدای رسوایی دیگری در نخواهد آمد.
آقای دولت، آقای وزیر و آقای استاندار ما نگرانیم بامرام باشید!