دوباره روزهایی از عمرمان را تجربه می کنیم که در روزه ها ضرب می شوند. باز هم اندیشیدن به فلسفه گرسنگی های زجر آوری که در هیاهوی برخی عادات غلط اجتماعی مرسوم، فلسفه اصلی ماه میهمانی پرودگار را برای بعضی هایمان کم رنگ نموده و یادمان رفته رمضان چیست و اصولا قرار است " پسا گرسنگی های معمول " چه گلی برسرمان زده شود.
نخست به قسمت دوم تیتر مقاله می پردازیم. اندیشیدین و درک حال گرسنگان و مستمندان جامعه که برخی موارد این موضوع را نهایت فلسفه چنین ماه پر حکمتی می دانیم. جایی که احساسمان این است چنانچه مشقات روزه بتواند حال نذار همسایه و همنوع گرسنه ای را در ما تداعی کند، کل راه را رفته ایم و حال که این عادت شرعی توانسته است حال واقعی گرسنگان را به ما بنمایاند بنابراین به مقصود رسیده ایم. اما بلافاصله این سوال مهم در ذهن ایجاد می گردد که " آیا درک حال یک مستمند گرسنه " دردی را از او دوا می کند؟ سوال این است آیا تنها " درک " مادری که اندک طعام سفره را در دهان فرزندان می گذارد و خود را به سیری می زند، دردی از وی دوا می کند و با این وسیله حجت بر روزه داران تمام می شود یا آنکه روزه دار در این ماه و به فرمان پرودگار باید سفره هایی به رنگ انسانیت برای مستمندان واقعی پهن کند و خود به عنوان جانشین خدا بر زمین ،میهمانی هایی را برای همنوعان مستحق خود ترتیب دهد که فلسفه این ماه عینیت یابد؟
ماه میهمانی خدا در حالیکه سفره گردان این ماجرا افرادی از جامعه مسلمان باشند که بر اساس کلام الله خود خلیفه الله و جانشین خدا در رساندن موهبت های پروردگار به انسانهای مستمندند نه آنکه سفرهای آنچنانی به درازا و پهنای برخی عادات زشت اجتماعی گسترانده شود که هرآنکس دور آن نشسته دارای توان مالی و به نوعی افرادی هستند که از سیری دل درد دارند.
بنابراین تنها فکر کردن به حال گرسنگان دردی از کسی دوا نمی کند بلکه روزه دار موظف است در این ماه پرمعنا به شناسایی آسیب های مرتبط بپردازد، لااقل در این ماه گرسنه ای را میهمان کند و فلسفه ی این میزبانی سیر کردن مستمندان واقعی باشد نه آنکه خدای ناکرده کسانی گرد سفره افطارمان بنشینند که هیچ نیازی به غذا ندارند چه اینکه این رفتارها غالبا مربوط به اعیاد و میهمانی هاست.
روی دیگر سکه، قسمت اول تیتر این یادداشت است.اینکه اندرون برخی از روزه داری های امروزمان چه می گذرد؟ نق زدن های پی درپی از هوای گرم، طولانی بودن طول روز، به هم خوردن روال عادی برنامه روز مره، گرسنگی عصر، تشنگی صبح، کم نشدن ساعات کار، دلایل عدم پخش نوای ربنای استاد شجریان، تحلیل سریال های تلویزیون درماه مبارک رمضان، بی حوصلگی نسبت به زمین و زمان و هزار درد بی درمان دیگر و چند کوچه آن طرف تر صحبت های شیرین از منوی افطار و اینکه عده ای ساعات انتهای شب سحری می خوریم و یا آنکه سحر از خواب بیدار می شویم و مواردی از این دست که در تارپود همه آنها، خواب مومن است که عبادت محسوب می گردد و نگاه به ساعت روزگار از اصول لاینفک رفتارهایمان به حساب می آید.
اما اینکه فلسفه ضیافت الله در این میان چیست به فرموده حضرت محمد (ص) عبارت از آن است که بندگان در این ماه برای خداوند عزیزتر می شوند و به هر لحاظ مقدورات باریتعالی بر آنها بیشتر می گردد بنابراین فرصتی مغتنم فراهم است تا در این سفره نعماتی که از سوی مالک آسمانها و زمین گسترانیده می شود نهایت استفاده به عمل آید.
در مجموع جهات به نظر می رسد لازم است دانشمندان حوزه دین و فعالین متعدد علوم اجتماعی همچنین رسانه های عمومی، تدابیری اندیشه نمایند تا دیگر بار قسمتی از جامعه به خود بیاید که روزه داری را صرفا یک پروسه رفتاری و یا یک عادت شرعی ندانند و آن را به ساعاتی فرسایشی سخت، توام با تحمل گرسنگی های بیهوده تقلیل ندهیم که نه دردی از خودمان دوا می کند نه آنکه همنوع مستمندی به میهمانی جانشینان برخوردار خداوند دعوت می شود.
قدر مسلم آن است تمام مفاهیم دین در حوزه مسایل اجتماعی برای بهکرد امور جامعه است اما چنانچه در این میان پتانسیل های موجود شناخته نشوند علاوه بر اینکه کمکی به بهکرد امور نخواهد نمود بلکه در پاره ای موارد اثر عکس داشته و به افتراق های اجتماعی رهنمون می شود. سفره های افطاری با طعم و بوی اشرافی گری نمونه ای از این دست موارد است که در جامعه ما به سرعت رو به پیشرفت است. جایی که در غالب موارد تنها کسانی گرد سفره های افطارمان می نشینند که مقابل فلسفه ی کاربردی " ماه صیام " ایستاده اند و مفاهیم اصلی اسلام در بحث امنیت اجتماعی را زیر علامت سوال می برند.
در این میان نکته کلیدی آن است که هدف از ارائه چنین یادداشتی به آن معنا نیست که ماه رمضان را صرفا تنها ماه حل مشکلات جامعه برای افراد غیر برخوردار بدانیم بلکه انتظار می رود افکار عمومی آگاه باش
د فلسفه آموزه های دین مترقی اسلام چیست؟ در این میان نکته نگران کننده رسوخ برخی عادات غلط اجتماعی در حوزه مناسبات دینی است که ماه های تفکر و تعقل در مباحث جامعه شناختی را نشانه گرفته است. ماه هایی مانند ماه محرم که برای بعضی هایمان به ماه " عشاق القیمه " تبدیل شده است و ماه رمضان که تنها گرسنگی های خنده داری را برای درک حال بینوایان تحمل می کنیم اما در پایان هر روز با بگو بخندهای فامیل و دوستان بر سفره افطار سپری می شود. بی شک در این میان حتی درک حال واقعی جا ماندگان از مرکب روزگار هم مقدور نخواهد شد چون اشتیاق بی پایانمان برای رسیدن به ضیافت " خوراک " همه چیز را به علامت تعجب می چسباند.