همه ساله از 26 مهر ماه تا دوم آبان، هفته تربیت بدنی و ورزش نامگذاری شده تا جامعه، با اهمیت و اثرات کاربرد ورزش در زندگی فردی و اجتماعی آشنا شود، اما اشاعه و توسعه و ترویج ورزش در خانه و خانواده صرفا با نامگذاری و ایجاد یک هفته، قابل هدایت و ارشاد نخواهد بود و باید تلاش ها و سیاست های دیگری نیز در پیش گرفته شود.
اگرچه نامگذاری "یک هفته" به جای مناسبتهای "یک روزه"، خود گواهی بر درک اهمیت این مدعا از سوی متولیان امر است ولی وقتی آمارهای سازمان بهداشت جهانی در ایران را مشاهده می کنیم، به یقین می رسیم که کاری در خور صورت نگرفته است.
( WTO) می گوید مهمترین عامل مرگ و میر در ایران، بیماری های قلبی و عروقی است که اصلی ترین دلیل وقوع و شیوع آن عدم تحرک و فعالیت های منظم بدنی است، آمارهای وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی نیز مرگ روزانه 3 هزار نفر در کشور را بر اثر عارضه قلبی تایید می کند.
این آمارها نشان می دهد رسانه ها بخصوص تلویزیون که نفوذی ترین پدیده در خانواده هاست نقش خود را به خوبی ایفا نکرده است.
شاید مدیران این رسانه ها مدعی شوند بیشترین وقت و بهترین زمان پخش خود را به ورزش اختصاص داده اند، حتی نه تنها برنامه های تخصصی ورزشی تولید کرده اند بلکه شبکه های تخصصی ورزش نیز ایجاد کرده اند تا سهم خود را ادا کرده باشند.
آنها درست می گویند، اما متاسفانه عمده تلاش آنها به پوشش رویدادهای ورزش حرفه ای و قهرمانی گره خورده است، برنامه هایی که باعث افزایش افراد ورزش دوست و تماشاگر شده است نه ورزشکار.
و آن عده کمی هم که با دیدن ورزشکاران حرفه ای، هیجان زده شده و ترغیب گشته اند به سمت ورزش کردن بروند با موانعی چون هزینه بالای ورزش مواجه می شوند و درجا می زنند؛ برخی نیز وقتی از هیجان افتادند به بهانه مشغله های فراوان زندگی اجتماعی، ورزش را به زمان دیگری که هرگز فرا نمی رسد موکول می کنند؛ برخی والدین نیز تحرک روزمره کودکان را به حساب فعالیت بدنی منظم گذاشته و در مقابل هیجان و درخواست کودکان و نوجوانان برای ورود به عرصه ورزش مانع تراشی می کنند.
حال نوبت مدیران سازمان ورزش است تا از فرصت یک هفته ای بوجود آمده نهایت استفاده را ببرند تا این اشتباهات رایج را از جامعه دور سازند.
قانون هرگز یک سو نگری نکرده و نمی کند، شاید به گواه برخی ها تدوین ماده 88 بر گران شدن ورزش تاثیر داشته است اما بدانیم و آگاه باشیم اگر نظارت و حراست دقیق در اجرای این بند از قانون داشته باشیم، بخش خصوصی می تواند، سالن های ورزشی فراموش شده و رها شده دولتی را به بهشت و مامنی برای جامعه تبدیل کند، نه اینکه با سپردن این سالن ها با رانت و تقلب به بخش خصوصی غیر متخصص از چاله به چاه بیفتیم.
آری، هفته تربیت بدنی فرصت مناسبی است تا ساختارهای معیوب اجتماعی را به بوته نقد و نظر بکشانیم. همه می دانند که ورزش مفید است ولی چرا کسی ورزش نمی کند؟
وقتی اتوبان های جدید ساخته می شود و پیاده روهای قدیمی سنگ فرش نمی شود؛ وقتی وام خودرو داده می شود و تسهیلاتی برای خرید دوچرخه داده نمی شود، وقتی تعداد قلیانسراها از تعداد پارکها بیشتر است؛ اینجاست که مدیر ورزشی باید بر سر مدیریت شهری داد بزند، اگر در طول سال صدای مدیر ورزشی شنیده نمی شود امروز فرصت مناسبی است تا غبغب گلویش را پر باد کند.
چرا که مدیران شهری در ردیف اول دایره ای هستند که باید به سلامت مردم توجه کنند ولی متاسفانه وقتی بوستانهای رها شده سطح شهر را می بینیم، در می یابیم تصمیمهای آنان فاقد کوچکترین آینده نگری و جامعه پژوهی بوده و صرفا بوی منفعتهای مالی زودگذر می دهد.
این دایره ردیف دوم و سومی نیز به نام مدارس و دانشگاه دارد، مدارسی که زنگ ورزششان اگر زنگ فرار نباشد زنگ دویدن چند ده نفری دنبال یک توپ است و بس و دانشگاه هایی که صرفا بخاطر منافع اقتصادی، بیکرانی از فارغ التحصیلان غیرمتخصص علوم ورزشی و تربیت بدنی بیرون داده اند تا صرفا بر جمعیت بیکار بیافزایند.
اینجاست که مدیر ورزش باید از فرصت این یک هفته استفاده نماید و علاوه بر مدیریت شهری، مدیریت اموزشی را نیز زیر سئوال ببرد تا با سیاستهای غلط آنان، شاهد افزایش ورزش دوست نباشیم و ورزشکار ایجاد کنیم تا بلکه تنها درصد کوچکی از مرگ سه هزار ایرانی بابت بی تحرکی در روز را بکاهیم.