تیم ملی فوتبال ایران موفق به کسب جام نشد، در واقع باید قبول کنیم که اگر تیم ملی ایران و یا در موارد مشابه هر تیم دیگری بتواند نتیجه بگیرد، باید معنای مدیریت، سرمایه گذاری و برنامه ریزی، عوض گردد.
تیمی بدون برنامه، بدون مربی بادانش روز و تنها با تکیه بر ستارگان مستعدی که شاید تا سالها، دیگر در فوتبال ایران مشابه آن را نبینیم.
شرکتها و سرمایه گذاران هم وقتی بدون برنامه ریزی مدون و استراتژی وارد چرخه تولید و بازار می شوند معمولا بعد از چند ماه از گردونه رقابت خارج می شوند.
استراتژی؛ گزینه ای انکار ناپذیر در هر رقابت می باشد، اگر از امروز شروع کنیم، قوانین و مقررات مدیریت را صحیح انجام دهیم، شاید بتوانیم در ۱۰ سال اینده حرفی برای گفتن داشته باشیم.
روند فعالیت در کشور ما در هر پروژه ای، لحظه ای و تصمیم گیری هایی بدون برنامه ریزی مدون است، از عرصه ورزش گرفته تا تولید و صنعت، هیچ برنامه ای جهت پیشرفت و ارتقا وجود ندارد.
در جام جهانی ۸۶، المان از ارژانتین شکست خورد و در جام جهانی ۹۰، پیروز شد، سالها بعد در یک مجله ورزشی بریده ای از خاطرات بکن بائر را می خواندم که در آن اشاره به شایستگی ارژانتین در سال ۱۹۸۶ داشت و تاکید کرد، آلمانها چهار سال با برنامه ریزی مدون سعی و تلاش کردند تا بتوانند آرژانتین را شکست دهند و مجدد به فینال برسند
کمتر مربی در دنیا هست که بتواند ادعا کند تیمش شبیه سیستم گواردیولا بازی می کند، این ادعا دقیقا مثل ادعای مردان قانون کشورمان هست که مدعی اند بسیاری از قوانین کشور ما از کشورهای موفق الگو برداری شده ولی در اجرا فقط آن قسمت که باید مالیات سنگین پرداخت کرد اجرا می شود.
این افراد مدعی بهترین و جامع ترین تصمیمی که هنگام مدیریت بحران برای تولیدکنندگان در تابستان می گیرند آن است که ساعات قطعی برق را اعلام کنند.
وقتی برای برنامه ریزی بلندمدت اراده ای وجود ندارد، بحران اقتصادی در صنعت جدی می شود و شرکتها گاها نمی دانند ایا ۶ ماه دیگر پابرجا هستند یا خیر، چگونه می توان مدعی پیشرفت و موفقیت بود.
و این می شود که در پایان هر صحبت و کاری بگوییم ان شاالله که بشود می شود ….