سیل به مفهوم کلی به معنی طغیان آب بر اثر بارش باران در رودخانه ها گفته می شود .
استان گیلان با میانگین بارش سالیانه ۱۵۰۰میلی متر بارش اولین استان پربارش کشور است. بر اساس آمار میانگین بارش کل کشور نیز ۳۴۱ میلیمتر می باشد.
عمده بارش های استان گیلان در پاییز بخصوص در مهر ماه است. البته دلیل اصلی این حجم بارش عبور توده جبهه هوای سرد سبیری از یک جهت از روی دریای کاسپین و الحاق آن با توده غربی اروپایی است که میزان شدت بارش را در این فصل بیشتر می کند.
البته این پدیده جغرافیایی سالها و قرنها وجود دارد و چیز تازه ای نیست. اما با توجه به تغییر اقلیم و گرم شدن زمین در اثر آلودگی های محیطی کارخانجات و خودروها و غیره موجب کاهش بارشها در این سالها شده است . ولی با این حال بارشها در این استان نسبت به دیگر استانها همیشه بیشتر بوده است.
نوع پوشش گیاهی و توپوگرافی زمین همچنین طبیعت خاص گیلان باعث شده که تاب آوری طبیعت بر اثر میزان بارش قبل از ورود انسان به شکل مطلوبی باشد. چون طبیعت در برابر پدیده های مختلف جوی مکانیزم خودش را دارد به شرطی که دخالت های انسانی آن را تحت تاثیر خود قرار ندهد.
با توجه تعاریف بالا نتیجه می گیریم طبیعت بدون دخالت ما مسیر درست خود را طی خواهد کرد، ولی متاسفانه در سالهای اخیر با توجه به دخالت های انسانی شاهد سیل های مخرب در استان گیلان بودیم. چه دلیلی وجود دارد که هر سال بیشتر بیشتر این پدیده مشاهده می شود و با شدت بیشتر؟
اگر مقایسه ای بر عکس های هوایی چهل سال اخیر با عکس های هوایی امروز داشته باشیم ، عمق فاجعه را درک خواهیم کرد .
سیاست های غلط دولت در بحث مدیریت جنگل و همچنین نبود نظارت کافی، بر عرصه های طبیعی و خودخواهی ما انسانها باعث شده هکتارها جنگل در دهه های اخیر از بین برود. ساخت و سازهای غیر مجاز، گسترش غیر قانونی مزارع و باغ ها برداشت از معادن به طور غیر کارشناسی و تداوم طرح اشتباه و مخرب خروج جنگل نشینان و بهره برداری غیر مجاز و مجاز از جنگل چه از طرف شرکتهای دولتی وپیمانکاران و همچنین قاچاق چوب از عوامل مختلف در نابودی جنگلهای گیلان است.
طرح صیانت از جنگل به بهانه خروج دام از جنگل و کوچ دادن جنگل نشین ها یکی از دلایل گسترش تخریب جنگل ها بوده است. حال سوال پیش می آید چگونه؟ در گذشته های نه چندان دور جنگل نشینها در عرصه های جنگلی پراکنده بودند و هر کدام بر اساس فرهنگ و آداب خود سیستم مدیریت خاصی در بهره برداری از منابع موجود برای معیشت خود داشتند. آنها به نوعی ذینفان اصلی مناطق خود در محیط زندگی خود بودند. معمولا هر انسانی اِرق خاصی به محل زندگی خود دارد که این مردم هم این گونه بودند. به نوعی نگهبان هایی بودند که هیچغریبه ای نمی توانست از منابع طبیعی آن منطقه بدون مجوز بهربرداری کند. ولی با خروج این مردم به سبب طرح صیانت از جنگل منابع طبیعی کشور ، این مناطق بی دفاع شده و موجب تاخت و تاز قاچاقچیان چوب شد. در مقابل شاهد ورود بعضی از آقازاده ها و جریانات وابسته در این مناطق به بهانه اجاره ۹۹ساله عرصه های طبیعی که متعلق به مردم بومی بوده به بهانه ی کارآفرینی و یا ایجاد کارخانجات و مرغداری ها هستیم. ولی در عوض شاهد ویلاسازی ها و اقامتگاههای شخصی شدیم تا ایجاد کار آفرینی. موضوعی که جز چپاول عرصه های طبیعی دستاوردی نداشته است.
در نتیجه با خروج جنگل نشینان از جنگل تنها چیزی که بدست آمد چیزی جز تخریب و همچنین آوارگی و تبعات اجتماعی جبران ناپذیر بر این خانواده ها و اراضی ملی نبوده است.
با خروج آنها مدل جدیدی از بهره برداری غیر اصولی مانند اجاره اراضی ملی افراد خاص در جهت ایجاد پرورش ماهی های سرد آبی آب معدنی، مرغداری و غیره که در مدت کوتاهی جای خود را به ویلاهای رنگارنگ داده اند.
همچنین تخریب هایی همچون شرکت های بهره برداری چوب از جنگل که هزاران هکتار جنگل را نابود کرده و بر اساس آن برداشت قرار بود هزاران هکتار باز کاشت داشته باشیم، ولی به دلیل عدم مدیریت صحیح و همچنین نبود ارزیابی مناسب در جهت این که آیا چوب جنگلهای ما ارزش تجاری دارند یا نه؟ سالها برداشت شده و شاهد تخریب های غیر قابل جبران شده ایم.
ولی اخیر شاهد استقرار کارخانه های صنایع چوب هستیم که جدا از برداشت جنگلهای دست کاشت خصوصی به شیوه های مختلف نیز جنگل های طبیعی را نیز می بلعد.
نقش درختان به عنوان تنظیم کننده رطوبت انکار ناپذیر است. امروزه یک کودکدبستانی هم می داند که درختان در ذخیره کردن رطوبت زمین که توسط بارش ها در اندام خود میلیونها لیتر را کنترل کرده باعث توازن در محیط اطراف خود می شود. ولی در سالهای اخیر با تخریب خواسته و ناخواسته توسط نهادهای دولتی و غیر دولتی و همچنین حاشیه نشینان جنگل به بهانه گسترش مزارع کشاورزی و باغ ها این ذخیره گاههای طبیعی رطوبت، جای خود را به بتن و آهن و زمین های بایر دادند. در واقع ساخت سازهای و غیر مجاز و غیر قانونی توسط مردم و حتی نهادهای مختلف دولتی در حاشیه جنگل و رودخانه ها باعث سرعت گرفتن فرسایش خاک شده است.
یکی دیگر از دلایل سیل های انسان ساخت، نبود آمایش سرزمین است. به عبارتی بی برنامه بودن مسیر توسعه استان و آزمون و خطاها باعث شده که صنایع و همچنین کشاورزی در استان گیلان بدون ارزیابی حرکت کند.
علاوه بر این ها برداشت های غیر مجاز از بستر رودخانه ها در این سالها و تغییر مسیر رودها را در پی داشته و همچنین نیاز به بازنگری و ارزیابی مجدد و ظرفیت سنجی از این معادن هستیم. تاسف بار اینکه در کنار این معادن به اصلاح دارای پروانه شاهد برداشت های غیر مجاز شبانه هم از بستر رودها هستیم. همچنین با توجه به کمبود منابع آبی در مناطق مختلف ایران و تشدید مهاجرت به سمت گیلان که روز به روز زمینهای بیشتری را تبدیل به سازه های خاکستری بیجان می کند که عرصه را به طبیعت شکننده و بی جان مان تنگ تر خواهد کرد.
همه این مشکلات تنها به دلیل عدم مدیریت و عدم برنامه درست و مشخص و همچنین فساد اداری و نبود نظارت کافی و بی مسئولیتی برخی از شهروندان است. سیل های اخیر به ما نشان داد که طبیعت بیمار ما از ما خشمگین است و این خشم حاصل خودخواهی ما و بی مهری ما به اوست.
نتیجه این نا مهربانی، سیل های اخیر درمناطق مختلف گیلان از جمله دو سیل اخیر در شرق و غرب گیلان است. برای احیا جنگل های شمال، سیاست های منابع طبیعی کشور باید تغییرکند و نقش مردم محلی در حفظ و حراست و حتی بهربرداری نوین در برنامه کاری سازمان باشد. البته این به معنی برداشت چوب نیست بلکه با تقویت بومگردی و گردشگری روستایی و ایجاد اقامت گاههای مناسب و کمک به روستاییان که، نمونه بارز آن را در کشورهای جنوب شرقی آسیا می توان دید که چقدر در اقتصاد آنها تحول ایجاد کرده است .