"دکتر سیّدکسری میرپادیاب از معماران برجسته دیارمان هست که هنوز 25 سالگی را کامل نکرده، تجربه تدریسش در دانشگاه های برتر کشورمان در بین هم سن و سالانش زبان زد شده است، این دکترای معماری که در بیش از 20 مجمع بین المللی در دنیا ارائه مقاله و سخنرانی داشته است اکنون برای ادامه تحصیلات در مقطع پست دکترا و همچنین تدریس معماری از چندین کشور برتر دنیا پذیرش دارد. وی آشنا و علاقه مند به علوم قرآن و احادیث و مسلط به 4 زبان فارسی، انگلیسی، عربی و کمی ایتالیایی است و کار تدریس علم، فن و هنر معماری را از 17 سالگی آغاز کرده است."
برخورد اولم با او چند سال قبل بود، وقتی در گوشه ای از این شهر بنای راه انداختن رسانه ای مستقل را در پیش گرفته بودم عده ای جوان دانشجوی علاقمند را جمع کردم تا با اندکی آموزش در چارچوب قرار دهم و در مسیر، تجربه اندوزی کنند. خوب و بد و زشت و زیبا همیشه همه جا هستند، این بار نیز یک دانشجوی علاقمند و با استعداد نظرم را جلب کرده بود، نیاز به تکرار مکررات نداشت، سئوالش همیشه از نحوه برداشتن قدم بعدی بود، جلوتر از دیگران بود، اما با این همه استعداد، انگار دلش جای دیگری بود. آن روزها او با اشتیاق تلاش می کرد نقش یک مصاحبه کننده را به خوبی ایفا کند، اما اینبار که بعد از چند سال دیدمش در قاب تلویزیون بود و داشت نقش یک مصاحبه شونده را بازی می کرد. او دیگر کسری نبود بلکه دکتر میرپادیاب بود.
آری، دکتر سید کسری میرپادیاب پله های ترقی را زودتر از آنچه انتظار بود طی کرد، طراحی های ساده اش در آن دوران اکنون از او یک معمار بزرگ و و قابل احترام و جوان ترین معلم معماری ایران ساخته است.
وی خواندن معماری و تلاش برای معمار شدن را از همان اوایل نوجوانی در هنرستان معماری ولی عصر(عج) در شهرستان رشت شروع کرد. معدل بالای او و شور و اشتیاق شدیدش به معماری باعث شد تا به عنوان دانش آموز نمونه ی استان در سال 1388، برنده ی جایزه ی سفر حج عمره از طرف سازمان آموزش و پرورش شود.
کسری تحصیلات آکادمیک خود را در مقطع کاردانی از مرکز علمی کاربردی جهاد دانشگاهی رشت آغاز کرد و علاقه ی زیادش به امر تدریس، باعث شد آموزش علم معماری را از همان اوایل دوران کاردانی در حدود سن هفده و هجده سالگی با توجه به رزومه اش در هنرستان های دخترانه معماری آغاز کند، به طوری که بعد ها دانشجویان و همکلاسی های خود را برای کنکور علمی و عملی اسکیس معماری آماده می کرد. طرح مدرسه ی شش کلاسه با هویت ایرانی - اسلامی وی نیز در سال 1389 از سوی سازمان نوسازی مدارس کشور مورد تجلیل قرار گرفت. وی در همان ابتدای سالهای 90 نفر اول مسابقات اسکیس و روند طراحی در سطح بین دانشگاهی شد. همین انرژی منجر شد تا او علم اسکیس را با پشتکار بیشتر نزد اساتید این فن در تهران( دکتر مرتضی صدیق، دکترسیمون آیوازیان، دکتر سیاوش تیموری و مرحوم دکتر علی اکبر صارمی ) به مدت سه سال حضوری و غیرحضوری فرا بگیرد. او سپس نمایشگاه های متعددی از آثار اسکیس و کروکی و طراحی های خود در دانشگاه های جامع علمی کاربردی رودسر و رشت و علی الخصوص مهم ترین نمایشگاهش را در دانشگاه آزاد اسلامی قزوین برگزار نمود.
کسری به همان سرعت که دوره کاردانی را به پایان رسانده بود دوره کارشناسی را نیز در دانشگاه آزاد واحد بندر انزلی گذراند و معلمی اش در هنرستان ها به مدرسی در دانشگاه ها تغییر یافت. کارشناسی ارشد و دکترا را نیز در کمترین زمان ممکن در دانشگاه آزاد اسلامی واحد قزوین تکمیل کرد و اکنون به فکر اخذ پست دکترا از دانشگاه های معتبر اروپایی است.
وی پایان نامه ی کارشناسی خود را برای اولین بار در ایران بنای بندگی بنا (قبرستانی برای معمار) انتخاب کرد و روی 15 متر شیت اسکیس تماما دستی با ارایه مبانی نظری مطلوب پشت سر گذاشت و با درجه الف و نمره 50/19 فارغ التحصیل شد. دیگر او خود را بین اساتید این علم، فن و هنر پیدا کرده بود و پشتکار زیاد وی باعث شد تا علاوه بر شاگردی کردن خدمت اساتید مطرح در تهران و درس گرفتن از اساتیدی در خارج از ایران، خود نیز تدریس را جدی تر دنبال نماید. وی در آزمون اسکیس کنکور سراسری دانشگاه آزاد سال 1393 نفر برتر اسکیس معماری ایران شد. او جز بنیاد نخبگان و پژوهشگران جوان این مرز و بوم است و تا کنون سه اختراع به ثبت رسانده است. در این مدت کارهای اجرایی زیادی را در گیلان به اجرا در آورد که البته او آنها را فقط دست گرمی و نوعی درس دانست، که پس می دهد خدمت افرادی که از آن ها درس گرفته است.
او تا کنون در چندین مسابقه ی معماری شرکت کرده و تقدیرنامه های فراوانی از دانشگاه های برتر ایران دریافت کرده است حتی در چندین مسابقه ی بزرگ در نقش داور ظاهر شده است،. اما با این حال معتقد است شرکت در مسابقات معماری ایران بزرگترین آفت شکل گیری معماری معاصر می تواند باشد و با خود جز پلشتی چیز دیگری همراه ندارد و او اکنون به شرکت در مسابقات معماری خارج از ایران می اندیشد. چرا که نگاه پر طمطراق ناداوری ها در داخل دل او را می لرزاند.
دکتر کسری میرپادیاب تا کنون نمایشگاه های زیادی از 1600 آثار کروکی خود، همایش ها و سخنرانی های متعددی را در زمینه ی اسکیس و روند طراحی معماری در اکثر دانشگاه های کشور برگزار کرده است تا بتواند تجربه ها و نگاه متفاوت خودش را نسبت به معماری به سایر دانشجویان و اساتید معرفی کند.
او معماری را رابطه ای شرعی بین عاشق و معشوق می داند. و همچنان معتقد است که معماری را باید به روش لوکوربوزیه یاد گرفت و یاد داد. او معماری را همکاری صمیمانه بین خداوند و انسان می داند و تاکید می کند ارائه ایده و یک طرح معماری خوب حاصل رابطه ی نامشروع و زایمان اجباری نیست که در نهایت ناقص الخلقه متولد شود بلکه او معتقد است معماری خوب حاصل تجربه و درک حس فضا است و از مطالعه و وسعت نگرش حاصل می شود. وی کتاب ها و مقالات متعددی در زمینه ی شهر سازی معماری و معماری منظر به جامعه ی معماری درسطح بین الملل ارائه داده است و تمام موفقیت های خود را مدیون داشتن اساتید خوب و بزرگواری می داند که خود آنها را به عنوان اساتید تاثیر گذار در زندگی معمارانه اش یاد می کند. او دورِ اهدافش را از همان ابتدای کودکی سرمه کشید و خود را مصمم می داند تا به آن ها برسد. او آنقدر پشتکار و علاقه به علم معماری دارد که اساتید مطرح این علم او را زبان زد می دانند.
پدر معماری ایران پروفسور ایرج اعتصام استاد تمام دانشگاه تهران می گوید: " کسری بسیار جوان است و بسیار جسور و بسیار مشتاق یاد گیری....... او جوان ترین معمار مولف است که من در ایران سراغ دارم او بسیار توانا است و من را در نزد هیئت داوران پایان نامه ی خود سربلند کرد، تمام کلام و قلم و طرح او همراه با احساسی است که از روی منطق می پرستد، و آثارش پاسخی است که شاعرانگی در آن موج می زند."
بهروز مرباغی می گوید: خوشحال می شوم وقتی می بینم کسری برای دل و شعور خود کار می کند و زندگی او به همین خاطر بسیار زیبا است و در کلامی دیگر سیمون آیوازیان استاد مطرح معماری درباره ی او می گوید: کسری بسیار مستعد و کوشا است و در زمینه پژوهش علاقه مند و مجرب است و فرهاد تهرانی در جایی می گوید: کسری بسیار خوش فکر و زحمت کش است و در نهایت تمام این کلام ها را منوچهر طبیبیان استاد شهرسازی دانشگاه تهران تکمیل می کند که می گوید: کسری معمار و شهرساز مورد اعتمادی است که دانشگاه های خارج از ایران از انتخاب او هیچ گاه پشیمان نمی شوند.
بدون مبالغه صاحب نظران این علم و فن و هنر او را اینگونه می خوانند و می دانند، که کسری معمار، شهرساز، منتقد، مولف و مدرس و پژوهشگر است که گه گاهی گفتن شعر را چاشنی تمام فعالیت های معمارانه و معلمانه ی خود می کند. وی علیرغم اینکه از دانشگاه های زیادی پذیرش تحصیلی گرفته است اما همچنان معتقد است که باید در ایران بماند و بسازد و بسازد و خدمت کند و از جایی که نفس گرفته نفس بدهد و خود را تماما وقف آموزش معماری در کشور کرده است که با این سن کم خود در هفته به دانشگاه های مطرح چهار استان جهت تدریس دروس طراحی معماری سفر می کند و بیش از سی پایان نامه دانشجویی را تاکنون راهنمایی کرده است. از او که قلبش برای شهر و کشورش می تپد، تا امروز بیش از پنج مصاحبه ی تخصصی در باب معماری و شهرسازی از طریق رسانه ملی پخش شده است. او می گوید معلمی را با دنیا عوض نمی کند. و معتقد است معماری که معلم باشد شاید معلم اخلاق نباشد ولی حتما مروج اخلاق هست. و در نهایت او اکنون به موضوع جدیدی در معماری روی آورده است که برای اولین نفر و اولین بار است در دنیا مطرح کرده که با حمایت بیش از سه دانشگاه در کشورهای اروپایی در صدد تکمیل آن است او کنکاش خود را پیرامون تعیین جنسیت جنین و کیفیت اوج ارگاسم و ارتقا کیفیت ایروتیزم و روابط انسانی توسط فضای معماری بررسی می کند. و از جمله اهداف اصلی او که باعث می شود تمام سختی های مسیر برای او سهل شود این است که روزی خدا بخواهد و او هم بتواند تا کرسی استادی دانشگاه های مطرح جهان را برای خود برگزیند. او رمز تمام موفقیت های خود را علاوه بر دعای پدر و مادر بزرگوارش در پوزخند و نیشخند و تشر افرادی می داند که استاد نبودند ولی خوب در ناهموار کردن مسیر استاد بودند و دانشجو را از طی طریق دلسرد می کردند.
او توصیه خود را به دانشجویانش در کلاس ها اینگونه می نگارد که در انتخاب استاد معماری مراقب باشید و وقت گران بهای خود را در کلاس اساتیدی بگذارید که خود حرفی برای گفتن دارند و گوشی شنوا برای شنیدن ایده هایتان. نگاه معمارانی را دنبال کنید که نگاهشان نگران آینده ی شماست. و در نهایت او تلاش متفاوت امروز را ملزم به داشتن آینده ای متفاوت می داند. و همواره خدا است که با تو می ماند هر چند که تو همنشین لایقی برای او نباشی.
دانشجویانش او را بسیار دوست دارند و معتقد هستند استادشان حوصله ی اهل هنر است که نباید هیچ وقت سر رود. آن ها می گویند تفاوت سنی یک و دو سال با استادشان باعث شده تا تفهیم مطالب درسی و نگاه به مسایل روز معماری به صورت متفاوت انجام شود که خود این نکات اشاره به روش تدریس متمایز و خاص کسری دارد که از مطالعات و تجربه های بین المللی او نشات گرفته است.ان ها روش تدریس کسری را متدی جالب می دانند و می گویند او سعی می کند عطر و یاد خدا را در کلاس های خود بکشاند. او همیشه به دانشجویانش می گوید پول و پارتی ای نمی تواند بالاتر از شایستگی باشد. اگر هیچ کدام را نداشتید ناراحت نباشید. چنانچه شایسته باشی در جایی که شایسته سالاری نباشد هم می توانی رشد کنی به قول علی شریعتی در بیابان هم که باشی اگر حس روییدن در تو باشد رشد خواهی کرد چرا که خداست هم عزت می دهد و هم ذلت. دانشجویانش او را با اخلاق و مهربان و دانا به علم روز می دانند می گویند که حوصله بی نهایت استاد از علاقه ایشان به معماری نشات می گیرد و اشاره می کنند که در مواقعی که سر خورده می شوند یا مسئولی آن ها را از ادامه دادن هدف دلسرد می کند، کسری است که به آن ها انرژی می دهد و چراغی برای مسیر پر پیچ و خمشان می شود و راه تاریک و باریک وطویل را برایشان روشن می سازد و به آن ها قول می دهد یک قول معمارانه و معلمانه و برایشان آینده ای پر از امید بعد از فارغ التحصیلی را ترسیم می کند. آن ها تاکید می کنند که استاد ما می گوید بدون پول و پارتی و با کمک خدا و دعای خانواده راه خود را پیدا کرده است و لذت تمام موفقیت ها را در این جمله می داند که بی پال پریدن هنر است. دانشجویانش می گویند در حق استاد ما کم لطفی های بسیار می شود و مسئولین در بحث آموزشی و اجرایی باید صحبت های او را بشنوند و از ایده های ناب او استفاده کنند چرا که استاد ما خیلی بیش از اندازه مطالعه می کند و کتاب ها را از پا در می آورد و ثانیه به ثانیه ی او با معماری می گذرد. تمام دانشجویان او در طی این چند سال تدریس معتقد هستند اگر روزی استادشان دارای سمت اجرایی شود هم بحث آموزش معماری را می تواند درمان کند و هم معماری و شهر را چرا که کمتر کسی مثل او عمل می کند و تنها حرف نمی زند. آن ها اشاره می کنند که ما تمام نکاتی که علاوه بر معماری از استاد خود آموختیم را در قالب چند کلمه مختصر می کنیم، اول این که برای فهم معماری درس بخوانیم نه برای نمره و سپس عشق ورزیدن و فروتنی، اخلاق حرفه ای و راه خود را پیمودن بعد از توکل به خدا از مهم ترین درس های همنشینی با اوست.
حال به نظر شما مخاطب عزیز، حیف نیست چنین عجوبه ای در شهر تنها بماند و فردا که بواسطه عدم توجه در داخل، زندگی در خارج را برگزید فریاد وااسفا از فرار مغزها سر دهیم.
وقتی پای صحبت دکتر کسری میرپادیاب در خصوص فضای معماری شهرش می نشینیم بسیار غمگین می شویم که چرا این همه هزینه برای امثال پیاده راه فرهنگی شهر رشت شده است اما هرگز از نگاه طراحان و معماران برتر استفاده نشد تا مثلا این بلا بر سر مجسمه میرزا و اسبش نیاید، یا تیرهای فلزی فراوانی که برای روشنایی استفاده شد جزو دکور صحنه لقب نگیرد و یا قاب ساختمان شهرداری از سمت خیابان شریعتی محو نگردد. او این شهر را شهر آدم آهنی و آدم فضایی ها می خواند. شهری می داند که اصلا مخاطب آن انسان ها نیستند.
دکتر میرپادیاب برای لمس بهتر این مهم از شهردار و استاندار درخواست کرد تنها دقایقی از یک روز را در نقش یک نابینا و یک معلول، از عصای سفید و ویلچر استفاده کنند تا ببینند آیا شهری که ساخته اند قابل سکونت است یا نه؟ چه قدر این شهر پذیرای معلول است و به شخص آن ها احترام می گذارد؟ آیا معماری و شهرسازی چیزی به غیر از احترام به انسان و نیاز های او است؟ یقینا سرامیک های برجسته مخصوص نابینایان که در پیاده راه برعکس نصب شده است گمراهشان خواهد کرد، یقینا عدم وجود محلی برای عبور ویلچر جهت عبور از جوی آب و رفتن به آن سوی خیابان کلافه شان خواهد کرد، یقینا عدم وجود علائم راهنمایی کافی برای هدایت این قشر از جامعه، امنیتشان را تضمین نخواهد کرد، ان وقت است که شهردار و استاندار به عنوان متولیان عرصه و اعیان در می یابند شهرشان درست چیده نشده است. هر چند که او اشاره می کند مسئولین شاید متخصص نباشند ولی به عنوان مصرف کننده و کاربر تمام مشکلات را می بینند و می دانند ولی درکوچه های علی چپ عمران و آبادانی را پیشه کرده تا کوچه را طویل تر بسازند.
وی گفت: دلم برای شهرم می سوزد، شهر من گذشته خود را فراموش کرده و دچار بحران شده است، زمانیکه وارد مدرنیته شد سنت را کنار گذاشت در حالی که بهتر بود گذری به گذشته می زد و بهترین ها را گلچین می کرد و به حال می آورد، بدتر اینکه هنوز مدرنیته را هضم نکرده می خواهد پست مدرن شود. شهر من مثل قبل نیست قبلا ها که یک سفر یک روزه می رفتم دلم برای آن تنگ می شد ولی اکنون نماد و نشانی از هویت ندارد که دلم برای خاطره هایی که با آن فضا داشتم تنگ شود.
وی با دسته بندی شهرها به سه دسته آرمان شهر و خوب شهر و پریشان شهر، گفت: رشت جزو پریشان شهرهایی است که روان رنجوری دارد، کجای دنیا در یک کوچه شش متری برج می سازند کجای دنیا لب روخانه مجتمع تجاری می سازند من اگر همین الان تصمیم بگیرم بواسطه ارتباطاتم وسط رودخانه هم می توانم برج بسازم، هیچ نظارتی وجود ندارد، یک طرح جامع شهری هم وجود ندارد که اینده را دیده باشد برای مثال از میدان سرگل به سمت رشتیان بروید می بینید همه ساختمانها پشت به خیابان هستند چون در طرح مثلا جامع شان 10 سال بعد را ندیده اند. فقط در لحظه تصمیم می گیرند. او به پروژه هایی کلان اشاره می کند که مطالعات و نقشه های فاز صفر آن ها در حین اجرا به دست پیمانکار می رسد و این کار ها در حق شهر رشت نامردی است. او از مسئولین خواهش می کند که با این شهر انسانی برخورد کنیم بگذاریم مثل گذشته مسیر توسعه خود را انتخاب کند بی هوا درنده بکارت اخلاقی و هویتی آن نباشیم.
این استاد دانشگاه ادامه داد: البته که قانون داریم اما راه های دور زدن از قانون را هم به خوبی بلدیم آگاهی به تمام ماده ها و تبصره ها و هماهنگ نبودن آن ها این دور زدن ها را تسهیل می کند. علیرغم اینکه حتی دیوان محاسبات رای به تخریب اضافه بناهای ساخته شده در شهر می دهد اما می بینیم که در نهایت یک کارشناس رسمی دادگستری و کمیسیون ماده صد با دریافت جریمه موضوع را فیصله می دهد در واقع علیرغم صدور رای های فراوان مبنی بر تخریب بنا اما حتی یک مورد هم اجرا نشده و در واقع این کمیسیون بنا دارد هزینه های شهرداری را از این طریق فراهم نماید. او عدم نظارت و هماهنگی نظام مهندسی و شهرداری را بزرگترین مشکل می داند. او نگاه کوتاه و بدون تخصص مسئولین را مشکلی دیگر خوانده و اشاره می کند که من تعجب می کنم ایده های من کمترین چیز است در جغرافیای دیگر اما مسئولین ما آن ها را آرمانی می خوانند.
دکتر میرپادیاب همچنین تاکید کرد: شهر ما حاصل سلیقه های شخصی کارفرما شده؛ در گذشته معمار در طرحش خدا را فریاد می زد اما امروز خود را فریاد می زند، در گذشته اگر ساختمانی را می دیدید متوجه می شدید که شیخ بهایی ساخته یا ملاصدرا، اما امروزه ساختمان ها مونتاژهای بی قواره ایی هستند که اصلا امضا ندارند. او می گوید "شهر خوب شهری است که بتوان در آن عاشق شد و تاکید می کند شهر خوب دریافت عاشقانه و خالصانه و عارفانه از ذات احدیت باید داشته باشد."
این جوان موفق تصریح کرد: ما هشت سال دفاع سرافرازانه در جنگ داشته ایم که جوانان آن را راهبری کردند، و مدیریت تمام عملیات های آن را انجام دادند، اما امروزه کدام منصب مهم را به جوانان سپرده ایم، یقینا هزار حفره مدیرتی را بگردید اصلا نخواهید یافت. اشتباه ما این است بدون منطق و علم و از سر دلسوزی در لحظه تصمیم می گیریم و عواقب بد آن به همه آسیب می زند. وقتی یک ورزشکار مطرح را بدون تخصص عضو شورا می کنیم باید انتظار چالش های بزرگی چون پلاسکو داشته باشیم، کدام عضو شورای شهر ، تخصص معماری، طراحی، شهرسازی یا حتی جامعه شناسی و علم منظر دارد، شهر که با روان انسان سر و کار دارد یک معمار روانشناس می خواهد برای رسیدن به آرمان شهر باید از وجود جوانان استفاده شود اما متاسفانه مسئولین به آن توجهی نمی کنند او می گوید من دانشجویان نخبه فراوانی دارم که مسئولین حتی از ایجاد یک بانک ایده برای آنان عاجزند و این پایان نامه های ارزشمند نخبگان باید گوشه کتابخانه ها خاک بخورد.
وی با تاکید دوباره بر این جمله که معمار معلم اخلاق نیست ولی مروج اخلاق است، خاطرنشان کرد: معماری می تواند وقوع جرم را کم کند در نیویورک وقتی اوباشگری به حد اعلا رسیده بود یک معماری موزه بزرگی با معماری مدرن آنجا بنا می کند که مقصد گردشگران بسیاری می شود و این می شود که اوباشگران چاقوهایشان را غلاف می کنند. حال نه فقط در وقوع جرم بلکه معماری طلاق را کاهش می دهد، ازدواج را افزایش می دهد، اعتیاد را دزدی را اختلاس را و همه چیزهای بد را از ما فراری می دهد.
و نکته ی آخر خود را این طور بیان می کند که هیچ جای دنیا را نمی توانید پیدا کنید که دو رودخانه ی مهم از وسط قلب آن شهر عبور کند باید زرجوب و گوهر رود را به شیوه ی کاملا مبدعانه احیا کرد و به راستی چه ایده ی قشنگی است کلام او در باب توسعه و احیا این دو رودخانه. شهر در نگاه دکتر میرپادیاب همچون کودک باید باشد و ساده، صادق و بی آلایش اما ایشان ابراز می دارد این شهر همچون پیرزنی گوژ پشت است که اکنون نزدیکان خود را از دست داده است و اکنون فقط به گوش هایی شنوا نیاز دارد تا نیاز های هویتی او را رفع کنند. او می گوید تنها راه درمان این شهر نظارت صحیح و باج ندادن است چرا که معتقد هست علم را امروزه دست آویز قرار دادیم و با باج های کلان افسار تحقیق های خود را به سمتی می بریم که بگوییم این شهر و پیاده راه شهر و عناصر مصنوع آن خوب است در صورتی که آگاهانه و صادقانه نگاه کنیم جامعه آماری این را نشان نمی دهد و این هم ضعف پژوهش های ما را در بخش آکادمیک می رساند.