آن روز دوشنبه سیاهی که وزیر ورزش دانشگاهی در یک بعدازظهر فردی را به دفتر خویش فرا خواند تا از او تضمین “اطاعتپذیری” بگیرد و موافقت کند که فدراسیون فوتبال را اداره کند ، آری آن روز یکی از بدترین روزهای ورزش کشور و فوتبال دیار ما بود.
فردای آنروز “تاجگذاری” در فوتبال آغاز شد و وزیر ورزش در رویای اطاعت پذیری آن فرد با خیالی آسوده مشکل فوتبال را حل شده می پنداشت، اما چند صباحی نگذشته بود که آن فرد و سربازان و همراهانش وزیر و وزارت ورزش را دور زدند و نافرمانی را آغاز کردند و برعکس هرگونه دخالت وزیر را گامی جهت تعلیق فوتبال می دانستند.
دکتر گودرزی که تا قبل از ورود به وزارت ورزش به جز تدریس در دانشگاه، سالهای طولانی هیچ سمت اجرائی را تجربه نکرده بود بزرگترین فریب فوتبال را خورد و نه تنها طعم اطاعت پذیری فدراسیون فوتبال را هرگز نچشید که برعکس پتک تعلیق ورزش را همواره بر بالای سر خویش احساس می کرد. او عامل اصلی تاجگذاری در فدراسیون فوتبال بود . “تاجی”بر سر فوتبال ما نهادند که “کلاهی” گشاد براین ورزش مردمی بیش نبود و آن روز تاجگذاری استارتی برای نابودی فوتبال بود ، فوتبالی که مرگش با تاجگذاری اش در یک روز اتفاق افتاد .
فوتبال ما مشکلات زیادی داشته است: آن روزی که همسر یک فوتبالیست مفقودالاثر به دفتر خانم فائزه هاشمی مراجعه کرد و درخواست کمک و کارنمود و فائزه به او گفته بود که تا کی می خواهی منتظر چند تکه استخوان پوسیده و پوکیده همسر فوتبالی ات بمانی، آنروز گچ بریها و ابزارهای قشنگ فوتبال ما ترک برداشت.
آن روزگاری که تماشاگرنماهای سکوهای سرد استادیوم آزادی گلوله گلوله برف بر سر و صورت معلم اخلاق و اسطوره فوتبال ایران مرحوم پرویز دهداری زدند، بیماری فوتبال ما هویدا شد.
زمانیکه در رضوانشهر در یک مسابقه فوتبال داور را مسئول ، تماشاگرنماو هرکس که می توانست چنان کتک زدند که تن رنجورش را با آمبولانس بردند، روزگاری که در “نصفجهان”تیم میزبان را چیز خور کرده بودند ، هنگامی که در یک شهر شمالی تماشاگران مربی صاحب نامی را با مشت و لگد زدند، آن زمانیکه لای گزهای اهدایی به داوران سکه طلا به صورت رشوه قرار داده بودند، زمانیکه ترقههای تماشاگران اصفهانی سلامت یک سرباز بیگناه را برای همیشه از بین برد، هنگامیکه رسوایی تبانی در فوتبال ما منجر به محرومیت برخی از مربیان ، داوران و بازیکنان شد و بالاخره زمانیکه سکه در بستنی داوران رایج شده بود بی هویتی فوتبال مان آشکار گشت .
اما؛ آنروزی که “آپاراتچی” اطراف خیابان سئول در چند قدمی فدراسیون فوتبال با صدای بلند به مشتریانش می گفت که تابوت فدراسیون فوتبال با توپی مشکی در درونش هر روز تشییع می شود، مرگ فوتبال ما فرا رسیده بود.
آنگاه که از درون فدراسیون فوتبال ما بقول عضوی از فراکسیون ورزش مجلس اطلاعاتی انتقال داده شد تا فوتبال ملی ما را تعلیق کنند، مرگ فوتبال ما حتمی و قطعی شده بود.آن زمان که سه نفر یاغی فوتبال ما را با چالش مواجه کرده و به روزگار سیاه انداخته، مرگ زود هنگام این ورزش زیبا را رقم زده بودند.
وقتی مدیر کل ورزش و جوانان از یک استان خبر داد که مسئول هیات فوتبال آن استان روزگاری، پنهانی بلیط مسابقات را چاپ میکرد و می فروخت و بعدها تعیین کننده سرنوشت فوتبال این دیار ما شد، مرگ فوتبال علنی شد.
این فوتبال ورزش ما را هم آشفته کرده، از زمانیکه افراد ضعیف فدراسیون فوتبال را در دست گرفتند، وزیران ورزش هم طبق قانون FIFA حق ندارند در آن دخالت کنند بیشتر وقتشان صرف حاشیه های این ورزش جنجالی شده است.
البته همیشه اینگونه بوده خیلی از تیمسارهای قبل از انقلاب وقتی وارد حاشیههای فوتبال شدند ماهیت جنجالی و بی رحمِ این ورزش، "ستاره های"بر رویِ دوش آنها را یکی پس از دیگری به زمین می انداخت و لگدمال می کرد .
اشتباه محرز و مسلم وزارت ورزش در این بود که اسیر حاشیه های فوتبال خصوصا این دو تیم سرخ آبی شدند. کشتی، کاراته، تکواندو، بسکتبال، والیبال و ... خیلی از رشته های ورزشی، اسیر حاشیه های فوتبال شدند. ولی با تمام فشارها و کمبود های ناشی از جو فوتبالی، اکنون در کسب سهمیه المپیک خصوصا والیبال و بسکتبال ورزش ایران را سربلند کردند اما فوتبال پرمدعا همچنان پشت درب های المپیک در حسرت کسب سهمیه است.
وقتی در درون تاریکخانه فدراسیون فوتبال کمیته تخریب “وزارت ورزش” در خفا تشکیل می دهند و تهدید به تعلیق می کنند و جاسوسیِ بیگانگان از طریق خبررسانی به AFC و FIFA را سرلوحه کارهای خود قرار می دهند و وزیر را به دخالت در فوتبال متهم میکنند، وزارت ورزش چه می تواند بکند ؟
در تعجبم که چطور فائزه هاشمی این وزارت ورزش را ضعیف میخواند و فراموش کرده است زمانیکه ایشان “پرنسس” بودند تماشاگران را در استادیومهای تحت امر “کلاغپر” میبردند ولی این روزها تماشاگران را به چند متری اتاق وزیر ورزش می آورند و شعار می دهند.
گرچه خانم فائزه هاشمی حق بزرگی بر ورزش بانوان دارند، ولی اشتباه او مقایسه وضعیت امروز با دیروز است. شما دیروز نتوانستید یک “زن” فوتبالیست را سر و سامان دهید، امروز وضعیت متفاوت است خانم !
در شگفتم که آقای دکتر دادکان می فرمایند وزیر فوتبال را خراب کرده! آقای دکتر آن زمان که رئیس دستگاه ورزش ابلاغ شما را در آسمان لغو کرد تمام شده است این فوتبال مانده با چند جاسوس بی هویت که هیچ وزیری نمی تواند در آن دخالت کند.
آقای دکتر دادکان اشکال و اشتباه حضرتعالی در اینکه می گوئید وزیر فوتبال را خراب کرده است در این است که فدراسیون فوتبال زمان خودتان که یکی از پاکترین فدراسیونهای تاریخ ورزش ایران است را با فدراسیونهایی مقایسه می کنید که بیهویت است.
در فدراسیون شما هرگز جاسوسی علیه کشورمان نزد AFC و FIFA نبوده، در فدراسیون شما در جام جهانی 2006 تکلیف دلارها مشخص بود و معلوم، در فدراسیون شما هرگز بلیط فروشی داخلی و خارجی پنهانی نبود. باید بدانید که دستگاه ورزش الان نمیتواند به فدراسیون فوتبال ورود کند ولی تشکیلات ورزش در زمان شما حتی دامنه دخالتش در فوتبال در حدی بود که ابلاغ شما را در هواپیما و در آسمان لغو کرد، عاقلانه فکر کنید و معقولانه فرمایشات خود را بیان کنید، سلطانیفر در ماجرای فدراسیون فوتبال چه تقصیر و قصوری داشته در حالی که FIFA به دولت اجازه دخالت نمی دهد و حتی وزیر را از مجمع فدراسیون حذف کردهاند؟ البته این روزها شما انتقادهایی می کنید که عوامپسند است. شعارهای پوپولیستی همچون رئیس جمهور پیشین بسیار راحت میباشد ولی خیلی فرق است بین شعار و عمل.
شما در هیچ جا نه در دانشگاه و نه در فدراسیون هرگز تا آخرین ایستگاه قطاری را که بر آن سوار بودید نرفتید، یا قهر کردید یا تکروی تان شما را از رسیدن به آخرین ایستگاه بازداشت. اگر من اختیار داشتم شما را “وزیر ورزش” می گذاشتم تا معلوم شود با این لیدرهای یاغی، با این جاسوسان FIFA و AFC، با این باشگاههای بیپول، با این فراکسیون ورزش مجلس و با تیمهای سرخ آبی چطور پیش میرفتید.
اگر وزیر بودید و لیدرهای باجگیر و اجیر شده تا چند قدمی اطاق کارتان می آمدند فردای آن روز یا قهر میکردید یا فرار.
همه نگرانی و ناراحتی شما در این است که در آن مصاحبه از رسیدن به “وزارت ورزش” رفوزه شده اید. آن وزیر ورزش دانشگاهی که دستور تاجگذاری در فوتبال این دیار را دادند مسئول همه این مصائب است.