درک عمومی از وظایف شهرداری، همواره عمدتا حول برخی از امور روزمره خدماتی از جمله رفت و روب خیابانها و کوچهها، نظارت بر ساخت و سازها، آسفالت و مواردی از این قبیل بوده است. اما مدیریت شهری دریافته است، با پیچیده و چند وجهی شدن روزافزون زندگی در کلان شهرها، دیگر نمیتوان به آن به عنوان یک سازمان، سیستم و نهاد بروکراتیک که ارتباطی یکسویه، آمرانه و از بالا با مردم و نهادهای اجتماعی دارد، شهر را اداره کرد؛ حال آن که اگر چنین مدیریتی برای یک سیستم دولتی با ویژگیهای خاص آن پذیرفته شده باشد برای یک نهاد عمومی دیگر پسندیده و پذیرفتنی نیست.
نهاد اجتماعی، سامان دهنده فعالیت اجتماعی است که اکثریت اعضای یک جامعه معین از آنها پیروی میکنند. همه شیوههای رفتار نهادها به وسیله ضمانتهای اجرایی نیرومند، حمایت میشوند. از آن جا که نهادها تشکیل دهنده شالوده جوامعاند شیوههای ثابت رفتار را، که در طول زمان پایدار هستند، عرضه میکنند.
اقبال روزافزون مردم به سازمانهای مردمنهاد، شهرداری را هم در جهت تبدیل شدن به نوعی سازمان مردم نهاد تحتتأثیر قرار داده است. مطالعه تطبیقی شهرداریهای کلان شهرها نشان میدهد که همه آنها دارای اهداف متنوع، ناظر بر توسعه پایدار شهری هستند و برای تحقق اهداف خود علاوه بر خصلت سیستمی، از خصلت مردمی بسیار قوی مستقل از دولت نیز برخوردارند. اغلب این شهرداریها علاوه بر این که خود دارای ساز و کارهای بسیار قوی برای ارتباط با شهروندان و جلب مشارکت همه جانبه آنان در فرایند توسعه شهر هستند با اکثر سازمانهای مردمنهاد در همه ابعاد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و زیست محیطی ارتباط و همکاری دارند.
این نیاز وجود دارد شهرداری رشت ضمن بررسی و مطالعه اقتصادی عملکرد گذشته خود با ایجاد جنبشی نرمافزاری و ایجاد تحولی اساسی و رویکرد و ساختار سازمانی، شهرداری را از یک سازمان خدماتی به یک نهاد اجتماعی متحول سازد تا از طریق آن بتواند مشارکت حقیقی مردم را در فرایند توسعه - توسعه برای مردم و به وسیله مردم - محقق سازد.
مدیریت شهری باید بداند که این مقصود حاصل نمیشود مگر با آموزش و مشارکت شهروندان و برنامهریزی و تسهیل راههای این مشارکت.
شهروندان در این نگاه صرفا ساکنان شهر پنداشته نمیشوند بلکه عناصری هستند که باید محور برنامهریزیها و عنصر کانونی شهر به حساب آیند. آنها به موجب این نگاه، حقوقی دارند و البته تکالیفی؛ تکالیفی که عمدتا برخاسته از نفع عمومی است. این قطعا نیازمند آموزش و افزایش مشارکت مردم در ارتباط با مسائل شهری است و اتفاقا بیشترین پتانسیل در حوزههای فرهنگی و اجتماعی موجود است.
توسعه برنامههای آموزش شهروندی، هم چنین تأسیس سامانههای مبتنی بر پاسخ گویی به شهروندان ، واگذاری فضاها و فعالیتهای فرهنگی - اجتماعی شهرداری به شهروندان یک نکته کلیدی است که در درازمدت جهت بسط و تقویت مشارکت شهروندان و سهیم شدن آنان در اداره شهر نقش مهمی دارد .
امیدواریم به نقطهای برسیم که شهرداری رشت با مولفههای اجتماعی و فرهنگی و مواردی هم چون سبک زندگی، کثرت و تنوع شبکهای از روابط اجتماعی، نوع و میزان مصرف، توسعه مسائل فرهنگی و ارتقای سطح فرهنگ شهروندی در جهت ارائه خدمات باکیفیتتر به شهروندان شناخته شود، آن گاه است که بیگمان مسیر دستیابی به افقهای ارتقای کیفیت زندگی، کالبد و سیمای شهری مناسب برای رشد و تعالی، فرصتهای کافی برای تعاون و همکاری جمعی، محیطزیست مناسب و عاری از آلودگیها و خطرات، کیفیسازی روابط اجتماعی، قرار دادن انسان بهعنوان محور هرگونه توسعه و در نهایت جلب حس اعتماد، تعلق و مشارکت آنان در توسعه شهری راحتتر فراهم میشود.