ورزش گیلان به حاشیه عادت کرده است و روزگار آرامَش را نمیتواند هضم کند؛ تا پیش از این، مدیران بودند که ورزش گیلان را وارد بحران های خودساخته می کردند و امروز اما گروه های اپوزیسیونی خارج از هیات های ورزشی هستند که رشته مربوطه را و در نهایت ورزش گیلان را وارد چالش می کنند.
در دهه نود، برای بیش از ده سال، اداره کل ورزش و جوانان استان گیلان به تنور داغی برای مدیرانش تبدیل شده بود، البته هیزم این کوره را همین مدیران با تصمیمات غلط و برنامههای بدون پشتوانه تهیه میکردند.
یکی با گونی گونی گچ، زمین های ورزشی شهری و روستایی را خط کشی می کرد و به عنوان پروژه ورزشی به خورد جامعه ورزش می داد و بودجه می گرفت؛ دیگری قهرمانان ورزشی را در اوج رقابت های مهمشان، بر کرسی مدیریت هیات ها و ادارات می گذاشت و متاسفانه با این تصمیم غلط، نقطه پایانی بر دوران حرفه ای گری آنها می گذاشت، آن یکی هم کارنامه سفید خود را به پای کرونا نوشت و تمام. اینها قطره ای ناچیز از اقیانوس بی برنامگی هاست.
اما با آمدن دولت انقلابی، لیست بلندبالایی از مدیران ورزش - همانهایی که پیشتر در مناصب حساس و مهم ورزش گیلان بودند و کاری نکردند - پشت درب اتاق انتظار آقای وزیر چادر زدند تا قرعه فال به نام آنها رقم بخورد اما در نهایت همای سعادت جهانبخش آرمان را برگزید.
کمتر کسی فکر میکرد این داور فوتبال، از عهده مدیریت فضای پر چالش اداره کل ورزش و جوانان استان گیلان بر بیاید، اما با مروری کوتاه بر آنچه وی در این سه چهار ماه کاشته است، درمی یابیم، با داشت به موقع، شاهد برداشت های غیرقابل تصور خواهیم بود.
جهانبخش آرمان، آرمان های بزرگی برای ورزش گیلان در سر داشت، گیلان مملو از پروژههای نیمه تمام ورزشی بود و هیئت های بیشماری بودند که با سرپرست اداره می شدند، این دو مهم تبدیل به دغدغه های اساسی وی شد و لباس رزم پوشید تا یادگاری های خوبی از خود به جای بگذارد، چرا که اگر انتظار داریم یک ورزشکار افتخارآفرینی کند اول باید فضای فیزیکی مناسبی برای تمرین و مسابقه اش فراهم کرد و دوم فضای روانی به نام هیات، این ورزشکار را تحت پوشش قرار دهد.
از همین رو آرمان ابتدا لیست بلند بالایی از پروژههای ورزشی را جلوی خود گذاشت و حدود ۴۰ پروژه را جزو اولویتهای خود قرار داد تا هر چه سریعتر با تکمیل و تجهیز، آنها در اختیار جامعه ورزش بگذارد. سرآمد این پروژهها، ورزشگاه های عضدی و سردار جنگل رشت، قایقران انزلی و وحدت آستارا، پوریای ولی تالش و آزادی فومن هستند که یکی چمن می خواهد و دیگری سکوی تماشاگر، یکی نور استاندارد و دیگری ابعاد استاندارد نیاز دارد. همچنین ۷ استخر نیمه کاره هم در شهرهای رشت، رودبار، فومن، لاهیجان، سیاهکل و صومعهسرا داریم که سالهاست در حال تکمیل شدن هستند. در کنار اینها چمن مصنوعی ورزشگاه های شفت و سیاهکل و کومله نیز در اولویت قرار گرفت.
حال تصور کنید این پروژه ها که سالها از کلنگ زنی شان می گذرد، تکمیل و در اختیار جامعه ورزش قرار گیرد؛ این اولین آرمان آرمان و شاید مهمترینش باشد تا با افزایش سرانه فضای ورزشی در گیلان، دیگر شاهد خانه به دوشی هیات ها و ورزشکاران نباشیم.
اما آرمان، آرزوی دومی نیز دارد؛ سر و سامان دادن به هیات های ورزشی.
بسیاری از هیات های ورزشی بدون رییس هستند و با سرپرست اداره می شوند، از همین رو بلافاصله فراخوان هفت هیات بدمینتون، ورزش های روستایی و بومی محلی، جودو، اتومبیلرانی و موتورسواری، ورزش های نابینایان و کم بینایان، ورزش های جانبازان و معلولان و تیراندازی داده شد و حتی مجمع انتخاباتی ریاست هیاتهای جودو و ورزش های نابینایان نیز با اساسنامه جدید و با همه چالش هایش برگزار شد و تا پایان تیرماه تکلیف مجمع انتخاباتی بقیه هیات ها نیز مشخص می شود. این نیز آرزویی محال نیست و با کمی اراده قابل حل است.
اما آرمانی که نه تنها آرمان و بلکه هیچ مدیری از عهده حل آن بر نمی اید، چالش های خودساخته ای است که برخی جامانده ها و برخی کنار گذاشته شده ها از هیات های ورزشی برای هیات های خود می سازند.
این دیگر به شخصیت انسانها بر می گردد و به مدیریت رییس هیات؛ این دیگر بودجه نیست که آرمان بجنگد تا از مافوق بگیرد، این دیگر انتخابات نیست تا اداره کل برنامه ریزی کند، این چالش فقط بحران خودساخته ای است که ناشی از عدم مدیریت و خودرای بودن برخی افراد مسئول در هیات ها و عدم مشاور پذیری انها نشات می گیرد، نظیر آنچه در ژیمناستیک، کاراته، اتومبیلرانی، بوکس و غیره می گذرد.
رقابت خیلی خوب است و تاکید هم به آن می شود، اما وقتی انتخابات تمام شد باید رقبا دست در دست هم در توسعه آن رشته ورزشی در مناصب مختلف بکوشند، نه اینکه یکی ظالم شود و دیگری مظلوم، و تیشه بردارند و بر ریشه هم بکوبند تا نه این بتواند کاری برای ورزشکار آنجام دهد و نه آن هم کاری از دستش براید که برای ورزش انجام دهد.