زندگی روزمره مردم سراسر جهان درحالی به فوتبال گره خورده است که روزانه میلیون ها نفر چشم به مستطیل سبز می دوزند. بدون شک امروز فوتبال تنها یک ورزش ساده نیست و به طور کلی بار یک صنعت یا تجارت بزرگ را یدک می کشد.
همواره بخش اعظمی از اخبار رسانه ها و مطبوعات به قراردادهای گزاف ستارگان دنیای فوتبال اختصاص می یابد و صفرهایی که هوش از سر آدمی می برد و به این فکر می افتیم که این بازیکانان فوتبال بیشتر لقب تاجر را شایسته هستند تا فوتبالیست!
در کمال تعجب و در بحبوحه سهم عظیم ترانسفر بازیکنان گران قیمت در فوتبال اروپا، این سوپر لیگ چین بود که در این مدت اخیر شگفتی آفرید.
عموما در کشورهای آسیایی این تیم های عربی بودند که با ولخرجی های وصف ناپذیر، ستارگان فوتبال جهان را در اختیار تیم های خود در می آوردند. ثروت و دارایی هایی که تنها به واسطه داشتن منابع نفتی کسب می شود و به طور کلی تقریبا هیچ نوع فکر و خلاقیتی در کسب آن قابل رویت نیست. آن ها به نحو کامل از این ظرفیت بهره برده و توانستند با اتکا بر این دارایی های عظیم، حتی پای سرمایه گذاری ها و ریخت و پاش هایشان را در عرصه فوتبال به قلب اروپا باز کنند و پایگاه تثبیت شده ای را در افکار عمومی در دارا بودن منابع اقتصادی قوی ایجاد نمایند.
سالانه ساق های میلیارد دلاری بسیاری پای در خاک کشورهای عربی بعنوان محیطی ایده آل برای کسب دارایی و ادامه فعالیت ورزشی می گذارند به طور مثال حضور بازیکن بزرگی همچون ژاوی هرناندس در لیگ های عربی بنابر اصطلاحات عامیانه جامعه خودمان مانند حضور کیانوش در برره است! و همانطور که مشخص است آنها حتی با وجود این همه ریخت و پاش باز هم نتوانستند آن جایگاه واقعی را در فوتبال جهان یا حتی آسیا کسب نمایند.
اما این سوپر لیگ چین بود که فضای فوتبال آسیا را متحول ساخت. موضوعی که باعث شد بسیاری از فوتبالیست های مطرح دنیای فوتبال، باشگاه های چینی را یک تهدید جدی برای فوتبال اروپا عنوان کنند و بگویند که چینی ها قادرند دستمزدهایی بپردازند که حتی اروپایی ها هم توان پرداخت آن مبلغ را ندارند و این موضوع چین را به یک مقصد واقعی برای بهترین بازیکنان تبدیل کرده است.
جمهوری یک میلیارد نفری خلق چین بدون داشتن حتی قطره ای از طلای سیاه و منابع سرشار خاورمیانه، توانست با اصلاحات اقتصادی در راستای پی ریزی یک اقتصاد مدرن، به یکی از سریعترین رشدهای اقتصادی دنیا دست یابد و بنابر اعتقاد تحلیل گران به عنوان یک ابرقدرت جدید بالقوه در قرن بیست و یکم توصیف شود. همه جهان چین را بعنوان یک سرزمین خودساخته در کسب منابع اقتصادی عنوان می کنند. کشوری که توانست با تربیت منابع انسانی قوی و پس از آن ایجاد صنایع و تحولات عظیم در عرصه تجارت و بازرگانی در طول یک مدت محدود، دومین اقتصاد بزرگ دنیا لقب بگیرد و این اقتصاد بزرگ خودساخته امروز قادر است در تمامی عرصه ها اثرگذار باشد.
فوتبال تنها بخش کوچکی از راهبرد بلندپروازانه چینی ها در رسیدن به سرمایه های بزرگ است. آن ها با هدفگذاری مستقیم از سوی دولت خود با ورود به عرصه فوتبال، چشم انداز روشنی را برای رسیدن چین به یکی از بزرگترین قطب های فوتبال جهان در بیست سال آینده ترسیم کرده اند.
باشگاههای چینی تمام تلاش خود را برای سرمایهگذاری در فوتبال به کار بسته و با جمع کردن سبدی از فوتبالیست ها و مربیان مطرح جهان و در ادامه با تکیه بر منابع انسانی قوی بتوانند با مطرح کردن خود در این ورزش به عنوان یک مدعی اصلی از جنبههای تجاری کلان این رشته، حداکثر درآمدزایی و کسب سود را داشته باشند.
چین این موضوع را به اثبات رساند که شرط اول در رسیدن به توسعه، عقل و خرد اجتماعی است. نگرشی که می تواند ثروت حقیقی را در جیب یک کشور سرازیر کند نه مانند کشورهای عربی که با منابع نفتی و غیرقابل اطمینان در آینده، یکه تازی می کنند.
به امید آنکه کشوری همچون ایران هم که توانست در طول این چهار سال اخیر نگاه جامعه بین الملل را تا حدودی نسبت به خود تغییر دهد، با کسب تجربه صحیح از مسیری که سایر جوامع رفته اند، بتواند به جایگاه حقیقی اش دست یافته و زمینه های تحول و پیشرفت خود را مهیا سازد.