پیام شماره یک: راهکارهای رویارویی با انگیزه کم کارکنان
حتماً تاکنون شاهد افرادی در سازمان یا واحد خود بوده اید که از انگیزه پایینی برخوردار بوده و این امکان وجود دارد که به سایر افراد مجموعه شما نیز سرایت کند. لذا اولین چیزی که جهت حل مسأله باید مد نظر قرار دهید این است که آیا این فرد جزو افراد جدید تیم یا سازمان شما است، یا اینکه این فرد جزو افراد تثبیت شده ای است که قبلا از انگیزه خوب برخوردار بوده است.
راهکارها:
اگر این فرد به تازگی وارد سازمان یا واحد شما شده است:
گام اول: کنترل کنید که آنها مستثنی و منزوی نشده باشند:
مسائل محرزی همچون سن، جنسیت، نژاد و سابقه فرهنگی را کنترل کنید. آیا این فرد به سبب داشتن یکی از این ویژگی ها، احساس انزوا یا متفاوت بودن می کند؟ فراموش نکنید که انواع بسیار زیادی از گونه های ظریفی از تنوع وجود دارند. مسائلی از قبیل گرایشات سیاسی، مذهبی یا جنسی، رفتارهای فرهنگی ریشه دار، ساعت کاری منعطف یا کار پاره وقت و مادران در حال کار همگی منابع بالقوه ای از عدم هماهنگی در یک تیم هستند. نقش شما به عنوان یک مدیر برقراری نوعی از فرهنگ است که نه تنها احساس خطر در افراد ایجاد ننماید بلکه برای این تفاوت ها نیز ارزش قائل شود.
گام دوم: کاری کنید که آنها خود را بخشی از تیم حس کنند
پیوستن به یک تیم تثبیت شده برای افراد جدید معمولا دلهره آور است چرا که روابط موجود در این گروهها از قبل شکل یافته است. شما باید طرحی بریزید که این فرد را با تیم تلفیق کنید. هر قدر افراد یکدیگر را بهتر بشناسند، به همان میزان روابط بهتری با یکدیگر تشکیل داده و عملکرد گروهی آنها بهبود می یابد.
گام سوم: به افراد تیم کمک کنید تا یکدیگر را درک کنند
اگر می دانید که پروژه ای بلندمدت و پیچیده است، ابتدا بایستی زمانی را صرف کمک به اعضای تیم برای درک مناسبی از یکدیگر بکنید. علایق و تنفرها، ارزش ها، نگرش ها و تمایلات را با یکدیگر به اشتراک بگذارید تا هر کسی بتواند احساسات سایرین را درک و تحسین بکند.
گام چهارم: تفاوت ها را به رسمیت بشناسید
شما باید وضعیت و شرایط عضو جدید تیم را به وضوح درک کنید. در خصوص اقتضای زمانی شرایط آنها فکر کنید. شما بایستی از قبل با این فرد هماهنگی کرده و تصمیم گیری لازم در خصوص وضعیت های استثنائی (مثلا نیاز گاه و بیگاه به اضافه کاری) را انجام داده باشید. تضاد زمانی رخ می دهد که گرایشات این فرد با روح و شخصیت تیم همخوانی نداشته باشد. شما می توانید برای کمک به پیشگیری از چنین تضادی نسبت به مرور منشور تیم و استانداردهای عملکرد با افراد اقدام نموده و تعهد آنها نسبت به این مسائل را به دست بیاورید.
گام پنجم: نقش افراد را به صورت شفاف تعیین کنید
به منظور داشتن عملکرد خوب بایستی چشم انداز و اهداف به وضوح ذکر شده و به وضوح نیز درک شوند. اگر فکر می کنید که فرد جدید وظیفه خود را به وضوح درک نکرده است و نمی داند که چگونه در اهداف تیم یا سازمان سهیم خواهد بود، گام اول شما باید زدودن این ابهامات باشد.
اگر فرد مورد نظر یکی از اعضای تثبیت شده تیم باشد و انگیزه وی پایین آمده باشد:
گام اول: ابتدا تغییر را پیدا کنید
ابتدا می توان با فرد صحبت کرد که چه چیزی تغییر کرده و موجب افت انگیزه او شده است.
گام دوم: آیا این فرد انرژی خود را در جای دیگری صرف می کند؟
برخی افراد قادر هستند تا تغییرات مهم شخصی را بدون اثرگذاری بر شغل و کار خود رتق و فتق کنند، در حالیکه برخی افراد از این توانایی بی بهره اند. بسیاری از این تغییرات جنبه منفی دارند، اما حتی تغییرات مثبتی نظیر ازدواج یا تولد فرزند نیز به سبب اینکه باعث مصرف انرژی احساسی فرد در جای دیگری می شوند، می توانند باعث منفک شدن افراد از تیم گردند.
گام سوم: آیا وی سازگاری ضعیفی با تغییر دارد؟
افراد ملزم هستند تا با تغییرات فرآیندی، ساختاری و فناوری که اغلب نیز به طور همزمان رخ می دهند کنار بیایند. اگر این موضوع برای برخی افراد سخت باشد ولی سایرین بتوانند خود را با آن تطبیق دهند، آنگاه احتمال دارد که این افراد عقب بکشند و شما نیز شاهد افت روحیه آنها باشید. در اینجا وظیفه شما اطمینان حاصل نمودن از این است که این افراد احساس می کنند صدایشان شنیده می شود و مورد حمایت هستند.
گام چهارم: آیا این فرد در گذشته گیر افتاده است؟
افراد برخی اوقات در اشتیاق آنچه که «روزهای خوش گذشته» می نامند غرق می شوند و از تغییر و مقتضیات آن می نالند. این موضوع مخصوصا زمانی صدق می کند که این تغییر حالت تحمیلی داشته باشد. بار دیگر شما باید دست به کار شده و گفتگوی صادقانه ای را با این فرد داشته باشید تا بتوانید بدین ترتیب به علل واقعی فقدان انگیزه پی ببرید. در این شرایط شما می توانید گزینه هایی نظیر ساعات کاری منعطف، کار پاره وقت برای یک زمان کوتاه، یا حمایت از سوی برنامه کمک به کارکنان سازمان را به وی عرضه کنید.
گام پنجم: حس تعهد آنها را تقویت کنید
برخی اوقات مدیران فراموش می کنند در حالیکه خودشان از کارشان احساس رضایت می کنند، الزاما همه افراد سازمان حس مشابهی درباره نقش و وظیفه خود ندارند. افراد به دلایل مختلفی از جمله توقف بیش از حد در یک شغل یا احساس اینکه وضعیت حرفه ای آنها از حرکت باز ایستاده است دچار خستگی و کلافگی می شوند. چنین افرادی به مراتب برای حفظ روحیه خود تقلا می کنند و روز خود را فقط صرف انجام سرسری کارها می کنند. یادآوری این نکته به آنها حائز اهمیت است که حداقل استانداردهایی برای تعهد و عملکرد وجود دارد که بایستی رعایت شوند. اگر یادآوری این نکته موفقیت آمیز نبود، آنگاه شما مجبور به اتخاذ تصمیم دشواری خواهید بود. شما مجبور هستید تصمیم بگیرید که آیا می خواهید این فرد را تحمل کنید یا اینکه باید او را از دست بدهید.