مشاغلی که ماهیت آنها، سر و کار داشتن با افراد مختلف است، ناگزیر، گذرگاه افکار و عقاید متفاوت هستند.
افراد در مشاغل خدماتی که ارتباط مستقیم با ارباب رجوع دارند، میزبان جریان های فکری ای هستند که بر گفتار و کردار آنها تاثیر گذار است. گاه فردی با حرکات برازنده، لحن گفتار تاثیر گذار و ظاهری آراسته، خود را به خوبی نماینده بر حق طبقه اجتماعی و درآمدی بالا، معرفی می کند. و گاه فردی با وجود تعلق به طبقه اجتماعی بالا، با نمایش رفتاری سخیف، تمنای تعلق به این طبقه را در دل آرزومندان خاموش می کند. بنابراین، باورِ "ثروتمند بودن لزوما به معنای داشتن شخصیت ارزنده نیست"، مورد تایید قرار می گیرد.
مطابق با اثر پیگمالیون، اگر به افراد توجه بیشتری معطوف گردد، افراد مطابق با سطح انتظارات، خود را بالا کشیده و به نسبت کسانی که مورد توجه کمتری واقع شده اند، دست آوردهای بالاتری عرضه خواهند نمود. از این رو، هرچه در جامعه، منزلت انسان بالاتر نگاه داشته شود و به استعدادهای بالقوه اهمیت بیشتری داده شود، شاهد شکوفایی خرد و متعاقبا جامعه فرهیخته خواهیم بود.
مهم ترین معضلات امروز جامعه ما؛ مشکلات اقتصادی، خوگرفتن به مسائل پیش پا افتاده، پایین آمدن سرانه مطالعه، کم اهمیت جلوه دادن ارتقاء خرد و آگاهی در سطح عمومی جامعه، مشغول شدن به روزمرگی ها، عدم تبلیغ برای افزایش تلاش، ارج ننهادن به فرهنگ سخت کوشی، بیکاری، ناامیدی درباره آینده، پایین آمدن سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی، بیتفاوتی اجتماعی، افول اخلاق عمومی و مسائلی از این دست می باشد.
و اما، مساله اقتصاد، سرآمد مسائلی است که مردم ایران با آن دست و پنجه نرم می کنند. اقتصاد در معنای؛ معیشت، فقر و فاصله اجتماعی. و این درحالی است که ما هر روز شاهد نیتهای خیرخواهانه مسئولان برای رفع مشکلات جامعه هستیم اما آنچه در عمل می بینیم فساد و تحمیل زندگی سخت بر مردم است.
آیا بدون برگزاری جلسات هم اندیشی، کارگروهای ویژه اقتصادی مشتمل بر افراد کاردان، گردهم آوردن افراد دلسوز و توانمند، صرف هزینه و برنامه ریزی هدفمند که منجر به نتایج عملی شود، می توان برای رفع مشکلات اقتصادی جامعه گام برداشت؟ بهتر است ابتدا بپرسیم، آیا اراده ای برای حل مشکلات معیشتی مردم وجود دارد؟ اراده ای که برخواسته از تفکر، تعقل و کارِ درست باشد؟
افرادِ آسیب دیده از مسائل اقتصادی با روح های آزرده وارد سازمانها می شوند و انتظار دارند درخواستهای آنان در سریع ترین زمان ممکن اجابت شود و یا مشکلاتشان مرتفع گردد. سازمانهای خدماتی و ادارات، میزبان افرادی از طبقات مختلف جامعه می باشند که با ورود خود به سازمانها تقاضاهایی بر حق یا به ناحق دارند که کارمندان اگر بواسطه محدودیتهای سازمانی قادر به پاسخگویی به آنها نباشند، شاهد چالشها و تضاد منافع خواهیم بود. البته اگر پشت میزنشینِ منصف با صبر و حوصله و متانت پاسخگو بوده باشد اما اگر خود نیز به عنوان عضوی از یک جامعه زخم خورده مشکلات غیرسازمانی خود را به محیط سازمان منتقل کرده باشد، شاهد درگیری بین کارمندان، کارمندان با روسا یا کارمندان با ارباب رجوع خواهیم بود.
تحقیقات نشان داده است افراد تجربیات منفی خود را بیشتر از تجربیات مثبت به اشتراک می گذارند. بنابراین مراجعه کنندگان عصبانی اگر پاسخ مورد نظر خود را دریافت نکنند با انتقال این تجربه منفی به سایرین به بدنام کردن سازمانی که از آن خدمات دریافت نکرده اند، می پردازند. ادامه این روند برای حیات برندهای سازمانی یک تهدید محسوب می شود. گوش دادن فعال، برقراری ارتباطات موثر، خود را به جای طرف مقابل قرار دادن، آرام کردن فرد عصبانی، و در سطح بالاتر، همدلی کردن، می تواند تاحد زیادی جلوی تعارضات سازمانی را بگیرد.
یک نکته بسیار حائز اهمیت پذیرش اشتباهات و تلاش برای رفع آن است. حقیقت این است که اکثر افراد حاضر به پذیرش اشتباهات خود نیستند بلکه به شکل تحمل ناپذیری سعی در توجیه اشتباهات دارند. ما باید قبول کنیم که اشتباه، جزء جدایی ناپذیر کارکردها و روابط سازمانی محسوب می شود. ضرب المثل "مشق ننوشه، غلط ندارد" به شکل ساده ای این مفهوم را بیان می دارد. قرار گرفتن در حاشیه امن و عدم تحرک اگرچه برای شما آرامش به دنبال می آورد اما به رشد شخصیت، توانمندی و بهره وری شما کمکی نخواهد کرد.
با توجه به مشکلات پیش روی امروز هموطنان ما طبق گزارش های میدانی میزان مراجعان ومطالبه گران عصبانی در سازمانها افزایش یافته است. اما از آن جایی که مردم ما همواره در بزنگاههای سخت، یار ویاور یکدیگر بوده اند، انتظار می رود با افزایش آستانه تحمل، آگاهی و درک متقابل پشتیبان یکدیگر باشیم.